صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

اهای کسی اینجا نیست?

??????

اقا کسی اینجا نیست.

بنابراین ما هم خودمونی میشیم و با شلوار گل گلیمون میشینیم تخمه می شکنیم اینجا

کسی نیست دیگه

صدای تلویزیون تا ته می بریم بالا

:)))

نخند عزیزم

کی میای هان

تنها دوستم که باهام حرف میزد داره ازدواج می کنه

توی این سی و خورده تنها یه دوست داشتم که باهام حرف میزد که اونم داره ازدواج می کنه.

فکر کنم من می مونم و این صفحه از این به بعد فقط میام اینجا و حرف میزنم.

همه ادما یه روزی تنها می شند.

خوبیش اینه که تنهایی من به واسطه ازدواج دوستمه.

چقدر حرف زدن با اون دختر دوست داشتنی رو دوست داشتم.

الان باید بیام اینجا و با در و.دیوار ظاهرا حرف بزنم :)))

سلام در

ساکت دیوار

نمی بینی پنجره خوابیده



بازم دهانم بسته شد.

خوبیش اینه که بلدم بنویسم.

تازه این که چیزی نیست بلدم تا ده بشمارم و وقتی به شماره ده رسیدم یه عدد جدید کشف کنم.

مثلا بعد عدد ده فهمیدم عدد 11 هست.

:)))

من کلی توانایی دارم که می تونم باهاش خودمو سرگرم کنم.

فقط نباید عضو شبکه های مجازی بشم.

لامصب باعث میشه گذر عمرت رو یادت بره.

الان توی وایبر و لاین چند تا گروه عضوم.

همونا کافیمه

بهتره از حالا تمرین کنم با خودم حرف بزنم.

با خودم درد دل کنم.

و حتی توی بغل خودم گریه کنم. ;))))


رفتم توی چت

رفتم توی چت گروهی که برای خودم و اقای همسر ساختم.

کلی فوشش دادم

گفتم زودی بیا

خسته شدم دیگه

بیشعور 

فکر کنم دیگه بیادش. ترسیده حسابی

:))

پ.ن: اقای همسر تخیلی با صحبت کردن باهات دلخوشم 

عوضی دوست داشتنی من.

حالا من موندم و تو

خیلی خوشحالی نه

خیلی وقت بود شام  کتلت می خواستی.

منم سرگرم حرف زدن با دوستم

الان کلی وقت دارم برای خیالت شام کتلت بپزم.

:))


دوستم براش خواستگار اومده :***

دوستم براش خواستگار اومده خیلی براش خوشحالم . دلم نمی خواد اونم مثل من سی رو رد کنه و اخر سر بشینه افکار بیهوده بکنه

دارم به اینده فکر می کنم. چه مردی برام مناسبتره . جوانتر از خودم یا مسنتر, همسن خودم نایابه :)))

:)) از تعداد انگشتای دستم کمتره, تعداد سالهای که فرصت دارم مادر بشم.

با خودم می گم ایا حاظرم زن یه ادم مسن بشم عوضش بچه دار بشم.

من کشته مرده بچه ام. دلم یه دختر کوچول موچول شبیه خودم می خواد و یه پسر موفرفری شبیه باباش.

کاش زنا هم مثل مردا بودن. سن باروری براشون مفهومی نداشت.

دلم می خواد مادر بشم. حتی حاظرم به خاطر بچه دار شدن با یه مرد 45 ساله ازدواج کنم. 

 دوستم می گفت این دوره زمونه دخترا با پسرای کوچکتر از خودشون ازدواج می کنند.

دوستم می گفت پسری که سی رو رد کرده دیگه بچه نیست. راحت می تونی به تصمیمش اعتماد کنی. یه چند سالی هم از تو کوچکتر بود مهم نیست.

تو که سنت کمتر از قیافت می زنه.

دوستم دختر خوبیه. یه دختر نازنین که مثل من بالای سی داره.

ناز و ملوس و خواستنی.

یه دختر مثل من که مجرد مونده.

خیلی نصیحتم کرد که سر سن گیر ندم و با پسر کوچکتر از خودم ازدواج کنم اما نظر مساعدی نسبت به مردای مسن نداشت.

موندم چیکار کنم.

با یه مرد مسنتر ازدواج کنم یا با یه مرد جوونتر از خودم.

:)))) کسی هم که سنش به ما بخوره نیست. 


جملات آموزنده 1

زن ساده ، صادق، راضی و همیشه مودب ... فانتزی ذهن مرا خراب میکند !


اغواگر باش  و سرکش !


همیشه زیبا باش و  وسوسه انگیز !


و هرگز تسلیم نشو


هرگز...


سلام

چه اینجا با حاله.

هی می نویسی و می نویسی اما کسی نیست بخونه. 

:)))))

انگار دارم توی سکوت می نویسم.

چقدر این بلاگ اسکای خلوته. 

نه خانی میره, نه خانی می اد. 

عجبا

هر خواستنی خواستن معقولی نیست اما......

به نظرم خواسته های ادم باید معقولانه باشه.

مثلا من دلم می خواد ازدواج کنم و بچه داشته باشم.

اما کاری ندارم بنابراین تا به ثبات مالی نرسم نمی تونم شوهر کنم.

به چند دلیل

اول اینکه کار برای زن از نون شبم واجب تره.

دوم اینکه باید قسمتی از جهیزیه ام رو خودم بخرم.

سوم اینکه بار مالی زندگی رو نمی شه روی دوش یه نفر فقط انداخت. اونم با این گرونی ها 

چهارم اینکه دوست دارم توی جامعه باشم و زندگی اجتماعی داشته باشم.


از طرفی می ترسم سنم بره بالاتر و نتونم بچه دار بشم. 

من عاشق بچه ام, بنابراین مجبور شدم برای ازدواجم الویت قرار بدم.

اما کو شوهر :)))))