صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

من از شعر متنفرم اما تو هیچوقت شعر نباش

14 مهر1401 پنجشنبه شب

هر وقت وارد وبلاگم می شم. تو در من زنده میشی. 

من ادمی نیستم که اهل شعر و شاعری باشم. 

اینجا برام بیشتر از یک صفحه مجازی برای نوشتنه. 

اینجا تو نفس می کشی. 

وجود داری. 

حتی من رو می شنوی

و سالهای زیاد تو رو در حالی تصور کردم که پشت فرمون نشستی و در جاده در حال رانندگی هستی. این زنده ترین تصویری هست که از تو دارم.و من از شعر متنفرم. 

این رو برای این گفتم که جملات بالا رو با شعر اشتباه نگیری. 

شاید مشکل از من هست که هر وقت از تو می نویسم. هیجان زده میشم و قلبم می زنه. و فکر می کنم هر نوشته ی که در اون حس باشه به شعر نزدیکه. و خدا می دونه که من از شعر متنفرم.

شستن پتو و قُر شدن تشت فلزی

پتو دو نفره انداختم داخل تشت فلزی بزرگ
داخل حموم شستم
دست اخر شستن، کلی مایع شوینده ریختم
خوب لگد زدم. اومدم تشت وارونه کنم تا ابش خالی بشه.
شوینده ها از داخل تشت ریختن زمین.
کف حموم لیز شد
من لیز خوردم
مچ دستم تا شد.
اب گرم ریختم روی مچ دستم تا چیزی نشه
دیدم لبه تشت فلزی برگشته و قر شده