صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

سلام عزیز دل تبسم :***

اخ عزیزم می دونی کاش یکبارم شده تو بهم سلام می کردی

مثلا می گفتی سلام تبسمی :)))

اما خوب با دو تا بوسه و سه تا کرشمه بهت ارفاق میدم و بازم من بهت سلام می کنم

چیکار کنم

یه موفرفری که بیشتر ندارم :)))

سلام موفرفری جانم :****

سلام عزیزم

کاش بودی و سر گردونی نبود

کاش بودی و دلتنگی نبود

کاش بودی و این یادداشتها به شکل دیگه ای نگاشته می شد.

کاش

اما کاشتن رو کاشتن و موفرفری ازش در اومد :***

اخه عشقم 

من کجا و این حجم سر سبز نبودنت کجا

نمی گی دلم برات تنگه???

لابد نمی گی دیگه:)))

عشقم 

مرد من

خنده داره که حتی ذهنم به شدت تکذیب می کنه نیامدنت رو

انگار تمام وجودم فریاد می زنه 

تو میایی

امیدوارم وقتی میای فری به سرت مونده باشه

:)))

من همچنان به خود مشغولم

به روزمرگی

و به تو 

شبت بخیر تصویر بوسه های نقش بسته من بر گونه هایت :******

از من بپرسی????

سلام مرد عزیز من :***

اگر از من بپرسی, دختر خندونی که دارای کوله بارت رو می بندی, این وقت شب مقصدت کجاست?

نگاهت نمی کنم و همینطور که به پروانه ابی رنگی که به بزرگی ابی ترین ابی اسمونه و نشسته روی موهام فکر می کنم.

جوابت رو میدم که دارم میرم , سیب بچینم :)))

شنیدم که فصل برداشت سیب هست و انگاری کسایی رو برای برداشت سیب احتیاج دارن 


می خندی و نگاهم می کنی و می گی این وقت شبی, باغ سیب از کجا گیر میاری????

می خندم و همزمان با خندیدم حس می کنم که پروانه روی موهام داره بالهاش رو باز می کنه

دوباره می پرسی, فکر می کنی می ذارم نصف شبی در این تاریکی پی سیب چینی بری???

پروانه بال می زنه و میره

نگاه دستات می کنم می بینم که سیبی رو گرفتی دستت و بسمتم دراز کردی 

می گی بیا این سیب


می خندم 

سیب رو نمی گیرم و پشت می کنم بهت و میرم سمت در.

با خودم می گم اگر منو بخواد نمی زاره بدون سیب از در بیرون برم

اگرم نخواد , شاید به سیب گازی بزنه و ملچ ملوچ کنان بگه رفت که رفت 

صدام می کنی

بر می گردم

بهت زده نگاهت می کنم

پروانه نشسته روی یک سیب قرمز رنگ که بر درخت سیب منتظر چیده شدنه

بلند داد می زنم دیوونه چرا عین درختا ساکن وایسادی و دستات رو از هم با  کردی و سیب به کف منتظری


می خندی و می گی , بچینم :****

سلام نازنین مرد :**

سلام نفسم

امروز ساعت پنج صبح بلند شدم و رفتم سراغ وبلاگم  ,تا مثل همیشه برات بنویسم

اما دو خط بیشتر ننوشتم که طاقتم طاق شد و دیگه ننوشتم.

:))) باید اعتراف کنم از زور خواب داشتم می مردم. 

بدنم خواب احتیاج داشت خوبببب

رفتم لا لا کردم و عشق نویسی ام رو گذاشتم برای بعددد :))****

عزیزم, مرد زندگی من

می دونم که باید واقعیت زندگی رو قبول کنم

خوب زندگی ادامه داره و من دنبال سهم بیشتری از لذت های کوچیک زندگی هستم.


امروز اش جو پختم 

عالی شده بود :)))

راستی یه دبه شور هم انداختم

این فصل سال مغازه, گل کلم اورده بود 

:))) منم عین یک کدبانوی نمونه گل کلم خریدم و دو تا دبه ترشی و یک دبه شور درست کردم. :)


می دونی عشقم وقتی داشتم ترشی و شور درست می کردم مدل به مدل در ذهنم ترشی درست می کردم برای خونه مان . عجب ترشی های هم شده بود

از کارهام خندم می گیره عین زنهای نسل قبل درست عین مادرهامون شدم. ترشی می ندازم.

اش و سوپ درجه یک درست می کنم.

رب انار می گیرم :)))


می دونی عزیزم من عاشق کارهای منزلم

دلم یه خونه می خواد همراه با مرد خونه :****


مرد خونه من هر جا هستی

سرت سلامت :****

شبت بخیر نازنینم :******