صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

بعضی وقتا دلتنگی هجوم میاره. :) 

دلم برای یه سری پیج که غیر فعال یا از دسترس خارج شدن تنگ شده

مثل یه زندگی ساده 

http://aamiin.blogsky.com

آنا نویسنده این پیج بود. از پسرش می گفت از همسرش. از نون های که می پخت.طرز پخت  یه سوپ ساده انچنان شرح میداد که فکر می کردی چقدر پختن یه سوپ نکاتی داره که تو نمی دونی. چه پیازی استفاده کنه یا چه هویجی. ادم دلش ضعف می رفت برای پسرش. بعد فهمیدم تمام این نو‌شته ها از خانوادش از تصوراتش میاد. الان که اینا رو می نویسم بغض کردم. حتی وقتی اینا رو گفت بازم نوشته هاس برای من واقعی بود. چقدر من و انا شبیه هم بودیم. می گفت نوشتن به خاطر توصیه روانشناسش انجام داده تا به واقعیت نزدیک شه. اما نوشتن اون رو از واقعیت دور کرده بود. این چیزی بود که انا گفت... و الان انا نیست. و من دلم براش یه ریزه شده.

........ 

پیج دومی

ما سه نفر

http://ma-3nafar.blogsky.com

داستان زندگی امیر و پدر و برادر کوچکترش. بنا به دلایلی امیر و برادرش با پدرشون زندگی می کردن. 

پدرشون مرد سختگیری بود و فکر کنم همسن های من بود. شخصیت پدرش دوست داشتم. قوی بودنش و مسئولیت شناسی و..... حتی یه برهه ای از زندگی دلم برای پدر امیر ضعف می رفت. مرد خوبی به نظر می رسید. امیر پیج ش رمزدار کرده و نمیشه رفت داخل پیجش. نمی دونم الان فعال هست یا نه 

این دو تا پیج یکجورایی از دسترس خارج هستن و باقی پیجهای که توی پستهای بعدی در موردشون می گم. خیلی وقت هست بروز رسانی نشدن.