صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

سلام مرد تبسم :))

سلام عزیز دلم 

با خنده نگاهت می کنم به تو که دیگه یه مرد کامل و پخته شدی. به تو نگاه می کنم و با خودم می گم وقتی جوان بودی چه شکلی بودی? 

بعد ته دلم آرزو می کنم خدا بهمون یه پسر بده که شبیه تو باشه تا وقتی بزرگ شد و برای خودش مرد جوانی شد من ببینم تو چه شکلی بودی. :)))

عزیزم من و تو در جوانی مون بهم نرسیدیم.

حالا در این سن , بزرگترین رویام این هست که کنار تو جوانی ام رو سپری می کردم.

مرد من

عزیزم

به تو نگاه می کنم و گذر عمر رو در موها و چروک های ریزی که روی صورتت افتاده می بینم. 

با خودم می گم اون روزها که تو موهات سفید می شد و پوست ات چروک های ریز قشنگی بر می داشت من کجا بودم?

تو متوجه نگاهام نیستی و زل زدی به دختر کوچولومون که داره توی پارک با باقی بچه ها بازی می کنه و یه لبخند قشنگ گوشه لباته. 

:))) من برای بار دوم باردارم و قراره پسری به دنیا بیارم که  جوانی ایش شبیه جوانی تو هست.


پ.ن: اما واقعیت اینه که من و تو هنوز بهم نرسیدیم 

من اینو می دونم اما تو اینو نمی دونی برای همین وقتی بر می گردی و نگاهم می کنی چشاتم می خنده .