صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

ممنون بابت تمام این سالها که با من بودی

جای خوندم که نوشته بود ترسوها هیچوقت شروع نمی کنند. ضعیف ها هیچوقت تموم نمی کنند. برنده ها هیچوقت کوتاه نمیاند. و عاشق ها هیچوقت دست بر نمی دارن.


یاد خودم و تو افتادم که 12 سال بیشتره که دارم برای با هم بودن سعی می کنم. تمام این سالها به جز امسال، من جز اون عاشق ها بودم که هیچوقت دست بر نمی داشتم. واقعیت این هست که یاد تو در تمام این سالها که برات می نوشتم در ذهنم و جانم هست. اما فقط زندگی برام مونده. می خوام باقی زندگی م رو درست زندگی کنم.  ببخش که ازت دست بر داشتم.

اگر این خوشحالت می کنه باید بهت بگم، هرزگاهی برای چند لحظه هم شده یادت می افتم.

دوست دارم اما می خوام زندگی کنم. 

ممنون بابت همه چیز 

قول سال جدید

به خودم قول دادم سال جدید بهت فکر نکنم. یک لحظه ذهنم میره سمتت. شروع به تصور کردنت می کنم. کت تنت، قد و بالات. لبخندت، نگاهت. رنگ موهات و موهات و موهات. اون فر موهات. اما قول دادم به خودم که دیگه از تو یاد نکنم. فراموشت کنم. اصلا برم به یک تکه چوب عشق بورزم اما به تو، نه. اما دلتنگت شدم. خیلی زیاد. من اگر عاقل بودم دلتنگ تو نمی شدم موفرفری عزیزم.

دلم می خواد از یادم بری. از یادم بری و من بمونم و یک زندگی بدون رویای تو.

این نوشته در تاریخ ۵ فروردین ۱۴۰۳ @ ۲۳:۱۴نوشته شده و در 19 فروردین منتشر شد.