صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

۴۰۱ نامه

۴۰۰ تا نامه تا حالا برات نوشتم.

اینم نامه ۴۰۱ هست.

امروز موهام رو بعد سالهای زیادی پسرونه زدم.

شاید ده سال بیشتر هست که موهام همیشه بلند بوده.

خسته م و خوابم میاد 

اما باید باهات حرف بزنم.

دبیرستان که می رفتم. مکالمه دو تا دختر رو شنیدم. با هم عهد بستند تا زمان ازدواج شون موهاشون رو کوتاه نکنند.

نمی دونم چی شد که دلم خواست منم عضو نامریی این عهد و پیمان باشم.

سالها گذشت و من بارها موهام رو کوتاه کردم.

تا اینکه با خودم گفتم ، الان وقتش هست منم وارد این پیمان بشم و تا زمان ازدواجم موهام کوتاه نکنم.

موهام بلند بلند شد. شاید هرزگاهی  یه چند سانتی متری موهام میزدم. اما همیشه بلند بود.

تا رسیدن به امروز ۲۲ دی ۱۳۹۹ 

و موهام کوتاه کردم.

من زیر عهدم زدم. 

فقط انتظار فرسوده م کرده بود.

الان شادترم. موهای کوتاه بهم میاد. زیبای خاصی بهم داده.

فکر کنم با موهای کوتاه راحت تر میشه منتظر موند. حداقل سبکترم.






من و تو

می دونم یه روز, یه جای 

من و تو به هم می رسیم.

۲۲ دی۱۳۹۹

۱۶ دی ۱۳۹۹

سلام محبوب من

 هنوز نیمکت خالی ما ، زیر اون درخت بزرگ رو یادت هست؟

همون نیمکتی که بارها در موردش باهات حرف زدم 

همون نیمکتی که من می نشستم روش و تو در خیالم درست چند تا نیمکت اونورتر نشسته بودی و مشغول مکالمه بودی.

همون نیمکت که قرار بود هر دوتامون یک روز با هم روش بشینم.

توی این فصل سرما، درختی که بالای سر نیمکت قرار داره هنوز سر سبز و قشنگه.

هرزگاهی زوج های جوان یا مسن رو می بینم که نشستن روی نیم کت و دارن دم گوش هم پچ پچ می کنند.

منم با مادرم نشستم روی اون نیمکت 

اما با تو، حتی در خیالم هم روی اون نیمکت ننشستم.


۱۷ دی ۱۳۹۹ 

ساعت ۱۲ و‌دو دقیقه شب 







۱۰ دی ۱۳۹۹

اگر فقط برای تو می نوشتم. اگر فقط با تو درد و دل می کردم. 

شاید خیلی از اتفاقات زندگی م نمی افتاد.

با تو عاقل و بالغ می شدم.

رشد می کردم و از دردی که روحم رو در بر گرفته بود گذر می کردم.

دوستت دارم

دلتنگی و خنده به لب