صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

سلام عزیزم

دلم به شدت برات تنگ شده 

شنونده خوبی هستم

دلم برای خودم تنگ شده. 

دلم ارامش می خواد

به شدت خسته م و خوابم میاد. انگار دیگه رمقی برام نمونده

دندانپزشک خوشقیافه

زمانی که دبیرستان می رفتم. یک کتاب داستان داشتم سر کلاس مخفیانه می خوندم که معلمون در کلاس باز کرد و یک اقای خوشتیپ جوان و خوشقیافه ی اومدن داخل کلاس :-)

این اقا دندانپزشک بودن و هوش و حواص دخترای کلاس با دیدنش رفت. 

یعنی یه هنرپیشه ازش در می اومد. 

اونوقت من چیکار کردم از فرصت نهایت استفاده کردم و با ذوق و خیال اسوده بقیه کتاب راحت خوندم. 

در حالیکه دخترای دیگه چشم از دکتر جذاب ور نمی داشتن. 

همون لحظه من عاشق مرد داخل داستان شده بودم و اون رو به دکتر جذاب ترجیح دادم. 


حالا هم که فکر می کنم دلیلی نداشت جذب اون دکتر بشم. 

:-) اصلا چرا اینا رو نوشتم. 


گاقعیتش باز دلتنگ ادمی شدم که جای درون وجودم زندگی می کنه و عاشقانه دوستش دارم


دوست دارم مرد موفرفری من  ^_^

از نیمرو و هزار رو تا شوهر

یادمه زمانی که هنوز حتی نوجوان هم حساب  نمی شدم. مادر بزرگم ازم پرسید لیلا، نیمرو بلدی بپزی؟

و من جواب دادم بله ^_^

مادربزرگم در ادامه صحبتشون گفتن، یه دختری به پدرش گفت: بابا من از نیمرو تا هزار رو بلدم بپزم، شوهرم بده. 8-)

و این جمله من رو به عنوان یک نوجوان، خیلی به فکر فرو برد. 

سالهاست به این جمله فکر می کنم. و حتی یه پوشه در اینستا دارم و هر چی روش درست کردن تخم مرغه اونجا ذخیره می کنم.

و هنوزم که هنوزه برام سواله چه جور می شه تخم مرغ رو به هزار روش پخت (^_-)

و خیلی تلاش می کنم روشهای پخت مختلف تخم مرغ یاد بگیرم. 

الانم با  تخم مرغ به همون روش سنتی، نیمرو درست کردم و نوش جون کردم.


پ. ن: موفرفری دوست دارم به اندازه هزار روش پخت تخم مرغ، حتی بیشتر ^_^

خشمگینم و در عین حال دوست دارم


فردا برم نون باگت بخرم و ساندویچ تخم مرغ ابپز درست کنم. 

مخلفات هم گشنیز خرد شده و پیاز و گوجه و خیارشور و فلفل سیاه می زنم. 

یه ساندویچ خوش طعم و لذیذ که از همین حالا برای خوردنش دهنم اب افتاد ^_^


شاید بهم می خندیدی 

منم نگات می کردم و بهت می خندیدم. 

شاید بهم می خندیدی وقتی من دارم برای طبیعی ترین حق زندگی یک ادم می جنگم

من برای داشتن یه خانواده دارم با خود، با ذهنم، با مردای اطرافم و با تو می جنگم. 

من دارم می جنگم و ادامه میدم. 

من دارم می جنگم و این اسمش عاشقی کردن نیست. 

دارم زخمی می شم از این جنگیدن.

دارم صدمه می خورم و اینا اغراق نیست. 


فکر کنم امروز 10 تیر باشه. 

امروز 

امروز 

دلم تنگ شده برات. خبر خوب اینکه  دارم دنبالت می گردم.

هنوز نا امید نشدم. 

و می دونم تو یکجایی توی این دنیای بزرگ داری زندگی می کنی. 

و بین من و تو  خیلی فاصله است

من زنده م

می شنوی

من زنده م و دارم دنبالت می گردم. 

من هنوزم امید دارم. 

و دست از تلاش برنداشتم. 

می شنوی من رو


10 خرداد 1402

دوست دارم

دوست دارم

دوست دارم

و دوست داشتن تو، همیشه تا ابد با منه.

و من هیچ چیزی از اینده نمی دونم. 

اینکه چه اتفاقی قراره بیفته. 

هرزگاهی چنان یاس و نامیدی وجودم فرا می گیره. که حتی دوست ندارم زندگی کنم. 

فقط یک چیز بین  تمام احساساتم ثابته

اونم دوست داشتن تو هست

شکر که در دلم زنده ای

هنوزم

باورم نمیشه هنوزم دوست دارم. هنوزم دوست دارم با وجودیکه یه تخیل بیشتر نیستی. یه سایه هستی. 

بعضی وقتا میگم یعنی روزی می رسه دست از دوست داشتنت بردارم؟ کسی دوست دارم که وجود خارجی نداره. مگر می تونم دوَت نداشته باشم؟

و دلتنگت نباشم؟


دوست دارم

و من دلتنگتم