صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

319 نامه

چرا فکر می کردم هزار بار نامه برات نوشتم؟

همش 318 تا نامه برات نوشته بودم. 

این نامه 319  هست :)

سه سال از شروع نامه نوشتن ها گذشته. 

حالا من دیگه من جوانی 33 ساله نیستم. من 36 ساله شدم :))

خوب هنوز هم حس می کنم جوان هستم. 

دلتنگتر و کمی خسته ام.

نا امیدی، تنها چیزیه که جرات داشتنش رو ندارم. 

می ترسم ناامید بشم.

و من فقط منتظر ماندم. 

یعنی می شه خدا نامه های من رو بهت برسونه؟ 


اشتباه بود؟ 

انتظار کشیدن و نا امید نبودن اشتباه بود بنظرت؟ 

من اونقدر شجاع نیستم که ناامید باشم. 

بهت فکر می کنم. خیلی زیاد. :))) 

هنوز تبسم نوجوانی 33 ساله است که این وبلاگ نوشت. و هنوز منتظر. =) 

در این 3 سال خیلی ها ازدواج کردن. بچه دار شدن. بچه هاشون راه افتادن و من فقط مشق صبر کردم. 

در عین بی صبری، صبورتر شدم  و خوب عاشق تر و عشقی عاقلانه تر. :) 

مرد من، بارها باهات قهر کردم و ننوشتم برات و مدام کمرنگ شدم و کمرنگ تر :) 

گفتم ننویسم شاید بیای 

نیامدی

گفتم بنویسم برات

اما دست دلم به نوشتن نرفت. کلماتم بی صبر شده بودن. طاقت نوشته شدن نداشتن

گفتم بیشتر بنویسم برات

کمتر نوشتم

گفتم بدترین چیز، نوشتن های غمگینه، بزار شاد بنویسم برات. هیچ چیز چون غمگین نوشتن از دوری فراق برای من کفرامیزتر نیست. 

اما از غم و دوری نوشتن. حتی هجران و دوری نیز در نظر من باید بوی شادی  بده 

با کلماتم هر راهی رو به سوی تو رفتم. تو اما  خواندن بلدی؟ 

:))) 

خدایا نامه ام رو بدستش برسون

صبحت بخیر خدایا

صبحت بخیر همسرم :****




نظرات 2 + ارسال نظر
الهام جمعه 30 آذر 1397 ساعت 23:02

ایشالا نامه هات به دستش میرسه

:)) کاش

بهامین پنج‌شنبه 15 آذر 1397 ساعت 10:43 http://notbookman.blogsky.com

الهی خیلی زود بیاد اون مرد رویاها

واز لحظه رسیدن برای ما بنویسی

خدا از دهنت بشنوه :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد