صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

هیسسسس

امان از بازی روزگار

تا قبل سی سالگی هرکی می گفت ایشالله عروسیت , دادم می رفت هوا که من شوهر نمی خوام. 

هیسسس از ازدواج باهام حرف نزنید. :))


بعد سی. سالگی که دلم خواست ازدواج کنم و گفتم دلم می خواد شوهر کنم 

گفتن هیسسسس , زشته 

دیگه اسم ازدواج نیار, ابرومون بردی :))))


خلاصه در امر باشکوه ازدواج دچار هیسسسس زدگی شدیم. :)))))))))


هیس نشی صلوات ;)

نظرات 2 + ارسال نظر
مترسنج یکشنبه 23 مهر 1396 ساعت 21:43

سلام
دست بزن به یه کاری حرفه ای هنری...
در درجه اول یه رشد و خلاقیتی پیدا میکنی...
در درجات بعدی: پول و در امد مناسب و اعتماد به نفس بالا پیدا میکنی و احساس شخصیت بیشتر..
به مرور ذهنت بازتر و وسیعتر میشه و ...
ازدواج هم خاهی کرد اما بعد از این مراحل! و البته خودتم متوجه نمیشی چطوری! چون ذهنت انقدر باز و وسیع شده که ازدواج بدون اینکه بفهمی میاد سراغت

یک اقداماتی دارم انجام میدم
خدا رو شکر درَسته اظطراب اوره. و شاید خیلی خنده داره. :)))
اینکه نگران تغییر باشی. از کلبه امنم دارم میام بیرون
و همه رو مدیون خدای هستم که آرزوی که در دلم کردم رو براورده کرد.

الهام شنبه 15 مهر 1396 ساعت 00:17 http://ellie123445.blogsky.com/

عزیز دلم
حالا جالبیش اینه که فک و فامیل من میگن ازدواج کن
بعدش که میگم یعنی برم به یه کی بگم بیاد منو بگیره میگن نه
خوب من باید یکیو پیدا کنم اول یا نه
خودتونم که معرفی نمی کنید آخه

به من می گند خودت باید یکی پیدا کنی. :)
حالا از کجا ، خدا می دونه
خیلی وقتا که دلم می گیره از خدا تشکر می کنم و سعی می کنم شکر گذارش باشم.

ایشالله بهترینها نصیبت شه.
یه همسر خوب که کنارش ارامش و خوشبختی حس کنی. :*****

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد