ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام نازنین مرد تبسم
:)) عزیزم دو سال از زمان ایجاد این وبلاگ گذشت.
دو سال گذشت
:))) کم کم دارم به اخرای دهه چهارم زندگیم نزدیک می شم. یه چهار سال دیگه می شه چهل سالم .
تبسم 40 ساله
:))) و از تمام این زندگی , دلنوشته هام برای تو مونده نازنین مرد تبسم.
عشقم, زندگی من , روزها می گذرند
و من هنوز هم منتظرم.
انتظار :)))
هنوز راه می رم. می خندم. دلتنگ می شم و نظاره گر زندگی ادمای هستم که برای خودشون تشکیل زندگی دادن.
من اما بی تو به هزاران کاری فکر می کنم که می تونم انجام بدم و اما هیچ کدومشون رو انجام ندادم. :)))
عشق من , دو سال گذشت
امسال سی و پنج سالم تموم می شه و وارد سی و شش سالگی می شم.
:)) با خدای خودم عهد کردم که هیچوقت نامید نشم
گله نکنم و شکایت نکنم.
اما دلتنگی هام رو چیکار کنم?
;))) عزیزترینم باید تغییر بدم خیلی چیزها رو.
35 سالگی. چقدر به نظرم بعید میاد!
بله زندگی ادامه داره.
وقتی سی و پنج سالم شد تازه فهمیدم درست مثل زمانی که بیست سالم بود می تونم پر انرژی باشم و پر از زندگی.
اما یه چیزای هست که دلت می خواد در زندگیت داشته باشی در این سن.
مثل یه خانواده :)
سلام
نازنین متبسم
خوبی
آره دلتنگی خیلی بده
خوشبخت باشی
سلام
ممنون
امیدوارم شما هم درکنار خانواده گرامی از. تک تک لحظات رندگیتان لذت ببرید.
تبسم عزیزم
چقدر خوشحالم بازمی نویسی این جا
دلم کلی تنگ شد برات
توکلت به خدا باشه
ایشالا بهترین اتفاق برات میوفته
سلام
ممنون عزیزممممم
:)) دل منم براای شما و تک تک دوستای بلاگ اسکای ام تنگ شده بود.
برات بهترین ها آرزومندم, خوش قلبم :****