ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام مرد زندگی تبسم
تمام کلماتی که نثار دلم و دلت می کردم رو مثل یک راز درون دلم نهان کردم به این امید که شاید اگر از تو ننویسم تو به زندگیم قدم بزاری.
برات ننوشتم و وبلاگم رو برای مدتی غیر فعال کردم تا شاید تو بیایی.
ترسیدم که مبادا جادویی کلمات نوشته شده مانع رسیدن من و تو بهم باشه :))
عزیزم در این مدت دچار بیماری شدم که براش دکتر رفتم و دکتر گفت چیزی نیست.
نه قرصی داد و نه دوا و درمانی
عزیزم من هر روز حس شدید خفگی دارم.
نفسم بالا نمیاد
چیزی راه تنفسم رو می بنده.
مامانم می گه غم باد هست. :))
من اما خوب می دونم که کلماتی که برای تو ننوشتم در گلوم گیر کردن و روز به روز بدتر می شم و حس خفگیم بیشتر می شه.
برات ننوشتم تا مانع از نرسیدن من و تو بهم دیگه بشم
عوضش من موندم و حس شدید خفگی :))
عزیزم منو ببخش
:***
تبسم تو خیلی دوست داره
این مدت به خیالت سر نکردم تا به تو برسم
اما اینقدر به تو و دوست داشتنت گرفتارم که حتی نفسم هم به شماره می افتد و بالا نمی اید در نبودت.
تنها راه درمانم نوشتن برای تو است
اینقدر برات می نویسم که تمام کلماتی که در گلوم گیر کردن آزاد بشن و بتونم بار دیگه نفس بکشم.
نفس های که به امید رسیدن به تو کشیده می شن.
می بوسمت عزیز ترینم
:************
تبسم تو