صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

سلام عزیزم

سلام مرد زندگی تبسم

تمام کلماتی که نثار دلم و دلت می کردم رو مثل یک راز درون دلم نهان کردم به این امید که شاید اگر از تو ننویسم تو به زندگیم قدم بزاری.

برات ننوشتم و وبلاگم رو برای مدتی غیر فعال کردم تا شاید تو بیایی.

ترسیدم که مبادا جادویی کلمات نوشته شده مانع رسیدن من و تو بهم باشه :))

عزیزم در این مدت دچار بیماری شدم که براش دکتر رفتم و دکتر گفت چیزی نیست.

نه قرصی داد و نه دوا و درمانی 

عزیزم من هر روز حس شدید خفگی دارم.

نفسم بالا نمیاد

چیزی راه تنفسم رو می بنده.

مامانم می گه غم باد هست. :))

من اما خوب می دونم که کلماتی که برای تو ننوشتم در گلوم گیر کردن و روز به روز بدتر می شم و حس خفگیم بیشتر می شه.

برات ننوشتم تا مانع از نرسیدن من و تو بهم دیگه بشم

عوضش من موندم و حس شدید خفگی :))

عزیزم منو ببخش

:***

تبسم تو خیلی دوست داره

این مدت به خیالت سر نکردم تا به تو برسم

اما اینقدر به تو و دوست داشتنت گرفتارم که حتی نفسم هم به شماره می افتد و بالا نمی اید در نبودت.

تنها راه درمانم نوشتن برای تو است

اینقدر برات می نویسم که تمام کلماتی که در گلوم گیر کردن آزاد بشن و بتونم بار دیگه نفس بکشم.

نفس های که به امید رسیدن به تو کشیده می شن.


می بوسمت عزیز ترینم

:************

تبسم تو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد