صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

خواب :))

سلام خدای افریننده خواب و موفرفری


:))) خدا جونم سلام

توی رختخواب خوابیدم و بی خوابی زده به سرم سعی می کنم چشام رو ببندم و دعا کنم

اما تصور ات مختلف یورش میارن به ذهنم و هر چند ثانیه یه تصور جدید با یک تصویر جدید جایگزین تصور قبلی و تصویرش می شه.

تمام سعی ام رو می کنم تا حداقل یک دعا هم شده بکنم.

می گم خدایا خودت پشت و پناه تمام افراد بی خانواده و بی کس و کار باش 

خانواده بزرگترین سرمایه زندگی هر فرده 

سر جام غلت می زنم

چقدر دعا کردن سخته

:)

دلم می خواد از سرجام بلند شم و بیام وبلاگم و بنویسم

برای خدا بنویسم

برای مرد زندگیم بنویسم


با خودم می گم مگر خدا وبلاگ نویس هست که میای براش می نویسی???

خدایا موقع نوشتن ذهنم اروم می گیره

می تونم راحت تر باهات حرف بزنم

برای همین از جام بلند شم و تلو تلو خوران اومدم پذیرایی منزل و روی مبل لم دادم و شروع کردم به نوشتن.

:)))

خدایا خودت خوب می دونی که تنها راه ارتباطی من با دنیای مردانه فقط از طریق نوشتن بود 

بنا به شخصیت خاصی که دارم و نوع تربیتم بهترین شیوه ارتباط برای من همین نوشتن بود

اما وقتی فهمیدم وقتی از درونم بگم راحت بهم ضربه می زنند من موندم و دنیای مردانه ای که تنها راه ارتباطیم رو که نوشتن بود قطع کردم.

سعی کردم اجازه ندم مردی که نوشته هام رو می خونه بهم نزدیک بشه.

حالا من موندم و فاصله ها :)))

خدایا 

من خوبم و همچنان بنده شاکر غر زننده ات هستم. :)))

خدایا همین که ذکر اسمت ارومم می کنه برام کافیه

:) 

خدایا بعضی اوقات دلم می خواد برای یک لحظه هم شده موفرفری ام رو می دیدم

اما چه می شه کرد :)))

احتمالش هست که من تا اخر عمرم مجرد بمونم :)))

و نوشتن این وبلاگ منو می ترسونه :))))))

وبلاگی که یک روز به امید وصال نوشتم و سعی کردم در اون بلاخره یک روز از رسیدن خودم و مرد موفرفری ام بگم با ذهنیت ادامه داشتن زندگی فعلیم برام یکجورایی غیر قابل هضمه 

:))) اما خدایا خودت می دونی بارها عشق و دوست داشتن رو با تایپ کردن هر کلمه برای مرد ام حس کردم.

نوشتن برای مرد زندگیم باعث شد حس کنم 

عاشقم

و بچه درونم بزرگ نشده 


نمی دونم چرا فکر می کنم کسی که در سن من به فکر عاشق شدن هست و بزرگترین مسله شیرین زندگیش این هست هنوز ذهنش خامه :)))

شاید برای این هست که اینقدر سخت های زندگی رو لمس کردم که در درونم عشق یکجور حس کودکانه و معصومیت رو ایجاد می کنه

و شاید من به سختی و مسایل. و مشکلات زندگی اینقدر وفادار شدم که سخن از عشق در ذهنم یکجور خامی و بچگی و گناه و بی وفایی به سختی های هست که تا به حال تحمل کردم.

:))) هوممم اما این حس رو دوست دارم

خدایا عشق 

عشق 

حتی اگر دور از دسترس باشه

باز هم زیباست 


خدایا 

یک امشب رو اجازه بده مرد زندگیم بیاد به خوابم

دستام رو بگیره و بگه چقدر بدنت یخه خانمم

:)) و من لپام گل بندازه 


خدایا تو زیبای و عشق زیباست 

:))))

راستی خدایا چی می شد همانطور که اون می اومد به خوابم منم می رفتم به خوابش و وقتی دستاش رو دراز می کرد و دستام رو می گرفت از سرمای وجودم حیرت می کرد

حتی الانم سردمه :)))

خوب سرمای ها هم حق ازدواج دارن دیگه :))))


خدایا ازت ممنونم که آزاد قرارم دادی و می تونم به عشق فکر کنم :)))

خدایا الان دلتنگشم


دوست دارم خدایا :**********



نظرات 1 + ارسال نظر
الهام یکشنبه 20 فروردین 1396 ساعت 21:49

خدایا مواظب همه ی عاشقا باش
چه اونایی که تا حالا همو ندیدنو دارن دنبال هم میگردن
چه اونایی که پیش هم هستن
چه اونایی که راهشون دوره
کلا همه ی عاشقا

مواظب دل های عاشق باش خدای مهربون

خیلی ممنون دوست خوبم
من چقدر خوشبختم :)))

امیدارم آرامش رو درون قلب هس کنی قشنگم :)*****

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد