ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
برای اینکه حال و هوام عوض شه رفتم توی انباری گشتم و بوستان سعدی که متعلق به پدرم بود پیدا کردم.
:)) امروز با مادرم حافظ خوانی داشتم.
حافظ خوانی منم قربون خدا برم. :)))
اینقدر سریع و تند تند اشعار رو با غلط می خونم که دیدنی و صد البته نا شینیدنی است. :))
خلاصه یکی دو شعر از حافظ خواندم و مادرم گفت یکبار دیگه بخون
ما هم بالطبع دوباره تند تند شعر رو خوندیم
دیدیم مادرمون عصبانی شد گفت می زنم توی گوشت ها . کلمه به کلمه بخون :))
بعد اینکه با چند مرتبه تکرار شعر و دوباره خوانی شعر اونم کلمه کلمه تونستیم رضایت مادر رو جلب کنیم.
مادرمون دستور دادن حافظ خونی بسه
حالا برو بوستان سعدی رو بیار و بخون
:))) اقا نشون به اون نشون که 90% جملاتش نفهمیدیم چی می گه. اصلا جمله از کجا شروع شد و کجا تموم شد.
یکدفعه مادرمون گفت اون بوستان بده ببینم سعدی چی می گه?
کتاب دستش گرفت و دید خیربا سواد ما غیر قابل خوندنه :))
غش غش می خندید و می گفت خدابیامورزتت سعدی که فقط خودت می دونی چی نوشتی و مردم زمان خودت :)
یعنی بنده خدا سعدی کلی پند و اندرز در بوستان سعدی داده بود. اونوقت ما می خوندیم و می خندیدیم.
:)))) یعنی حال و هوای هم من عوض شد و هم مامان
حالا قراره هم حافظ خوانی کنیم و هم سعدی بخونیم.
تا کم کم ذهنمون با کلمات و عباراتی که سعدی به کار برده اشنا شه.
اما همونقدرم که فهمیدم برام لذت بخش بود :)))
سعدی را سلطان ملک سخن نام نهند دخترجان!
پدران پدران ما و شما از بوستان و گلستان خواندن و نوشتن به شروعیدند (:
شایسته همی نشاید گلستانه را آغشته به جملات بی سر و ته بنامی؛
بیا حکایت بخون:
خلعت سلطان اگر چه عزیز است، جامه خلقان خود به عزت تر؛
و خوان بزرگان اگر چه لذیذست، خرده انبان خود به لذت تر؛
سرکه از دسترنج خویش و تره / بهتر از نان دهخدا و بره
من دیگه حرفی ندارم :/
همین اشعار بالا هم سخت بود :))
یک کتاب هایی هست که اخرش لغت نامه هم داره،کلمه های سختش رو ته کتاب نوشته.خیلی خوبه،از اون حافظ و بوستان ها بگیرین بخونید.راحت میشه معنیش رو فهمید
کتابی که می خونم خیلی قدیمی هست مال پدرمه
از این کتابهاست که خوشنوسی نوشته شده.
اتفاقا یه فرهنگ لغتم ته کتاب داره.حتما ایندفعه خوندم بوستان سعدی حتما به فرهنگ لغتش مراجعه می کنم. :))
:***
خواهر من
تن سعدی بیچاره رو توی گور لرزوندی چرا ؟؟؟ :)))))
الان تصورش کردم بنده خدا رو
دست به سینه ایستاده بالا سرت
داره برات سر تکون میده
گاهی هم محکم می کوبه توی سر خودش
بعد تو غش غش می خندی آیا؟؟؟
باور کن یه پاراگراف می خوندم بدون اینکه بفهمم اصلا بر اساس چه قاعده ای جمله بندی کرده.
افعال های به کار رفته برام نا اشنا بود . :))