صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

قرار بود بروم خانه خاله اما نشد :)

نشد که بروم خانه خاله و بروم داخل پارک نزدیک خانه خاله بنشینم و منتظر مردی باشم با موهای فرفری که سر قراری بیاید که قرار نبود بیاید.

:))) 

اما در ذهنم دختری با صورت خندان و سرخ شده از شدت سرمای پاییزه, سوار بر دوچرخه رکاب زنان مدام از این سر ذهنم به اون سر ذهنم رکاب میزنه.

:)))) نشاطش به نشاطم میاره.

بی نهایت شاداب و پر انرژی و جوان هست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد