بابام همیشه می خوند
اگر تو شاعری, من بچه شیرم
الان یه هوی به ذهنم اومد بله :))))
سلام.وبلاگتون قشنگ و عجیبه.و جالب.بعدا این نوشته ها خیلی جالب میشه که بخونید.
خودمم فکر می کنم یکم عجیبه :)))اما به پای. زیبای وبلاگ شما نمی رسه.ممنون که به وبلاگم سر زدی امیر جان :)))
اگر تو نبودی من بی دلیل ترین اتفاق زمین بودمتو هستی و من محکم ترین بهانه ی خلقت شدم
خیلی خوبه, کلی شعزهای زیبا بلدیممنون :)
خری آمد بسوی مادر خویشبگفت مادر چرا رنجم دهی بیش؟برو امشب برایم خواستگاریاگر تو بچه ات را دوست داریخر مادر بگفتا ای پسر جانتو را من دوست دارم بهتر از جانزبین این همه خرهای خوشگلیکی را کن نشان چون نیست مشکلخرک از شادمانی جفتگی زدکمی عر عر نمود و پشتکی زدبگفت مادر به قربان نگاهتبقربان دو چشمان سیاهتخر همسایه را عاشق شدم منبه زیبایی نباشد مثل او زنبگفت مادر، برو پالان به تن کنبرو اکنون بزرگان را خبر کنبه آداب و رسومات زمانهشدند داخل به رسم عاقلانهدوتا پالان خریدند پای عقدشیه افساز طلا با پول نقدشخریداری نمودند یک طویلههمانطوری که رسم است در قبیلهخر عاقد کتاب خود گشاییدوصال عقد ایشان را نماییددوشیزه خر خانم آیا رضایی؟به عقد این خر خوش تیپ درآیی؟یکی از حاضرین گفتا به خندهعروس خانم به گل چیدن برفتهبرای بار سوم خر بپرسیدکه خر خانم سرش یکباره جنبیدخران عر عر کنان شادی نمودندبه یونجه کام خود شیرین نمودندبه امید خوشی و شادمانیبرای این دو خر در زندگانی
با نمک ترین شعری بود که خوندمخر طناز , هم حکایتی هست بس خواندنی :)))
:)))))))
:))) شعر بانمکیه
سلام.وبلاگتون قشنگ و عجیبه.و جالب.
بعدا این نوشته ها خیلی جالب میشه که بخونید.
خودمم فکر می کنم یکم عجیبه :)))
اما به پای. زیبای وبلاگ شما نمی رسه.
ممنون که به وبلاگم سر زدی امیر جان :)))
اگر تو نبودی من بی دلیل ترین اتفاق زمین بودم
تو هستی و من محکم ترین بهانه ی خلقت شدم
خیلی خوبه, کلی شعزهای زیبا بلدی
ممنون :)
خری آمد بسوی مادر خویش
بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش؟
برو امشب برایم خواستگاری
اگر تو بچه ات را دوست داری
خر مادر بگفتا ای پسر جان
تو را من دوست دارم بهتر از جان
زبین این همه خرهای خوشگل
یکی را کن نشان چون نیست مشکل
خرک از شادمانی جفتگی زد
کمی عر عر نمود و پشتکی زد
بگفت مادر به قربان نگاهت
بقربان دو چشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من
به زیبایی نباشد مثل او زن
بگفت مادر، برو پالان به تن کن
برو اکنون بزرگان را خبر کن
به آداب و رسومات زمانه
شدند داخل به رسم عاقلانه
دوتا پالان خریدند پای عقدش
یه افساز طلا با پول نقدش
خریداری نمودند یک طویله
همانطوری که رسم است در قبیله
خر عاقد کتاب خود گشایید
وصال عقد ایشان را نمایید
دوشیزه خر خانم آیا رضایی؟
به عقد این خر خوش تیپ درآیی؟
یکی از حاضرین گفتا به خنده
عروس خانم به گل چیدن برفته
برای بار سوم خر بپرسید
که خر خانم سرش یکباره جنبید
خران عر عر کنان شادی نمودند
به یونجه کام خود شیرین نمودند
به امید خوشی و شادمانی
برای این دو خر در زندگانی
با نمک ترین شعری بود که خوندم
خر طناز , هم حکایتی هست بس خواندنی :)))
:)))))))
:))) شعر بانمکیه