صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

چار دیواری

سلام همسری

اومدم بگم دلم برات تنگ شده.

هر وقت فکر می کنم ممکنه هیچوقت نیای با خودم می گم

برم برم برم

و خودم رو می بینم که در حال دور شدن از خونه ای هستم که در اون زندگی می کنم.

اگر تو نیای. من نمی تونم یک جای به اسم خونه زندگی کنم. ترجیح میدم اب روان باشم و در جریان تا اینکه راکد گوشه خونه بمونم

خونه با وجود تو معنای خونه داره و گرنه یه چار دیواری هست برای زندگی کردن.

وجود بی قرارم فقط با اومدن تو اروم می گیره .

اگر نیای بارم رو.می بندم و میرم تا وجود نا ارومم در این رفتن مداوم کمی اروم بگیره.

اگر نیای من میرم. نمی تونم بمونم

توان موندن ندارم.

توانش رو ندارم

ندارم 

ندارم

نظرات 4 + ارسال نظر
امین چهارشنبه 7 مرداد 1394 ساعت 19:32

احسنت (برای پاسخ نظرات)!

ممنون
اقا امین

آنا چهارشنبه 7 مرداد 1394 ساعت 14:10 http://aamiin.blogsky.com/

تبسم فکر نمی کنی خیلی وسواس پیدا کردی روی موضوع ازدواج؟ شاید برای همین یک وقت هایی خسته می شی فکر می کنی اصلا نمی شه.

:))) از وسواسم یه چیزی اونورتر انا جان
حتی اینکه کجا می بینمش و اون لحظه چه دیالوگی بینمون رد و بدل میشه برام مهم شده.
نشستم برای خودم فکر و خیال می کنم.

حتی فکر کردن به بودن باهاش وقتی نیست ذهن و روحم رو خسته می کنه.
نمی دونم چرا کسی رو که در حال حاظر توی زندگیم نیست اینقدر دوست دارم.
واقعا دوستش دارم. خیلی زیاد
حس یه دختر 18 ساله رو دارم. که نامزد کرده. :)))

ارغوان سه‌شنبه 6 مرداد 1394 ساعت 16:06 http://www.heahp.blogsky.com

با این حرفهایی که زدی خیلی موافقم تبسم جان،اما حرفات با عملت نمی خونه. ببخشید که اینقدر رک گفتم.
مثلا تو ماجرای پسر وایبری ،کاری که شما کردی اصلا بر اساس عقل ، نبوده و از یه دختر سی و اندی ساله که عاقلانه رفتار کنه بعید به نظر میرسه.
همه ی دخترها دوست دارن به مرد ایده آلشون برسن،اما به چه قیمتی؟؟و آیا واقعا با این روشها (منظورم قرار ملاقات های جورواجوره)میشه و اقعا یه همسر مورد اعتماد پیدا کرد؟
اگه واقعا از الان حس می کنی عاشق همسر ایندت خواهی بود ،به خودت اجازه نده که کوچکترین کاری بکنی که اگر او در اینده بفهمه به عنوان یه خیانت محسوب کنه.
باید حواست باشه برای رسیدن به همسر پا روی چه چیزهایی می ذاری....
وبلاگ من روز نوشت و خاطره نیست در زمینه ی سلامت و پزشکیه.
بای

بله حرفم با عمل اونروزم نمی خونه اما با عمل الانم می خوره. این چند وقته توی خیلی موقعیت های. قرار گرفتم اما عمل اونروز رو تکرار نکردم.
الانم هم توی این محیط وبلاگ فقط میام می نویسم.

ممنون از معرفی وبلاگتان
وبلاگ مفیدی دارین

ارغوان سه‌شنبه 6 مرداد 1394 ساعت 01:38

با این اشتیاقی که برای جذب همسر داری و این چیزهایی که در مورد خودت نوشتی مثلا همون داستان ملاقات با پسر وایبری ، فکر می کنید اگر بر فرض هم پسری بیاد سراغت ، چطور آدمی باشه؟؟
حاضری بهش یادداشتهای وبلاگتو نشون بدی؟
خیلی دوست دارم نظرتو بدونم

ارغوان جان اگر اون مرد روشنفکرترین مرد ایرانم باشه وبلاگم رو نشونش نمی دم.
یه مرد رو میشه به قلبت راه بدی اما به عمق ذهنت نه.
تحت هیچ شرایطی هم با مردی که از طریق این وبلاگ بخواد باهام اشنا بشه , اصلا سر قرار نمیرم چه برسه ازدواج کنم. دوست ندارم همسرم از ذهنم خبردار باشه تا این حد.
توی این چند وقته هم خوب فهمیدم
نحوه اشنایی با اون فرد
اینکه چه جوری وارد زندگیش شدی
اولین برخوردت در اولین قرار چه شخصیتی از خودت بروز دادی.
همه اینها خیلی مهمه.
بهترین دختر دنیا هم باشی اگر از طریق یک روش اشتباه با طرف اشنا بشی و یه تصویر نادرست از خودت ارایه بدی به اون مرد مثلا فکر کنه ساکتی, یا خیلی شیطونی....
خوب اون مرد رفتارش فرق داره با تو نسبت به زمانی که تو از شیوه درست و با یه رفتار عاقلانه جلو بری. اگر درست عمل نکنی فکر می کنند زن مناسبی نیستی.

پسری هم که میاد سراغم اگر با قصد ازدواج باشه حتما بر اساس شخصیت خودم و اونچه در من دیده میاد جلو
اگر ادمی نامناسبی باشه منو به خاطر خودم نمی خواد به خاطر ضعف های وجودم می خواد مثلا اگر قدرت طلب باشه و من ضعیف باشم. به خاطر ضعفم میاد جلو
اگر ادم مناسبی هم باشه این وسط بر اساس اون نکته مثبتی که در من دیده میاد جلو
میدونی منظورم اینه که خودت هر جور ادمی باشه . بر همون اساس ادما جذبت میشند.
این چند وقته هم کسانی بودن اما من حتی سر یه قرار ساده هم باهاشون نرفتم.

زندگی علاوه بر اشتیاق, سیاست و عقلم می خواد عزیزم

راسی ارغوان جان ادرس وبلاگت رو بزار من بهش سر بزنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد