صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

سلام همسری....... جرات

سلام سلام سلام سلام

همسر جان دارم جرات ام رو از دست میدم.

جرات اشنا شدن با تو رو :))))

افکار مسخره میاند توی ذهنم.

هر دفعه تو رو تصور می کنم که یکجورایی می خوای بهم نزدیک شی

از تمام هویت و.... فقط میدونم مرد هستی و بس.


حضور مبهمت رو کنارم حس می کنم

من هیچ شناختی ازت ندارم اما تو می خوای بهم نزدیک شی.

میای کنارم می شنی و من فقط می دونم یک مرد کنارمه که مبهم مبهمه.

اونوقته که تو تمام سعی ات رو می کنی بهم نزدیک شی.

من اما هی شک می کنم.

نکند متاهل باشی?

نکند دنبال دوست دختر فقط باشی?

نکنه فهمیدی من ساده ام و ازم می خوای فقط استفاده کنی?

یا نکنه ازم بپرسی چیکار کردی تا به حال در زندگیت و من بگم هیچ و تو بگی عجب دختر بی هدفی

یا نکنه سنم رو بپرسی و.من بگم و سی و خورده و تو با خودت بگی , توی این سن دختر سالم نمی مونه


و من فقط سعی می کنم از تو, از خیال حضورت فرار کنم.

تا متهمم نکنی 

تا ازم نپرسی تا به این سن چند به چند بودم با خودم

تا نخوای ازم استفاده کنی


اره. من اعتمادم رو حتی به اینکه واقعا بخوای بهم نزدیک بشی و هدفت تشکیل زندگی یا حتی فقط یک گپ ساده باشه از دست دادم.


من می ترسم.

من از اینکه حتی از تصور حضورت در کنار خودم حس نا امنی و عدم اعتماد کنم. می ترسم


می ترسم به حضورت اعتماد نکنم و بری در حالیکه من اجازه ندادم حتی بهم نزدیک شی.


بروم تبسم کمی شادتری باشم.

باید قبول کنم مردهای مناسب من وجود دارند. همانطور که مردان نامناسب وجود دارند.

و من باید انقدر قوی و محکم باشم که بتوانم تاب بیاورم و به تو برسم.

باید مقاوم بودن و صبور بودن را وارد لحظه لحظه این انتظار کنم.

کاش زودتر می امدی همسری و من فکر نمی کردم باید خیلی خیلی خاص باشم تا مرا ببینی. :))))


دوستت دارم مو فرفری من و مقاوم ,صبور منتظرت هستم

از طرف یک تبسم در حال تجدید قوا :****




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد