صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

سلام همسر من...........دلیل بودنمان

:) همین یک تبسمی که موقع نوشتن نامه برای تو بر روی لبام می شینه کافیه تا انگیزه نامه نوشتن رو برات داشته باشم.


همسری جان, بعضی اوقات خیلی دلتنگ می شم .

ادمیزاد همیشه فکر می کنه تنهاست و در عین حال از قافله زندگی عقبه.

حتی وقتی عزیزانی مثل والدین و خانوادشم کنارشن بازم از تنهایی می ناله و دلش می خواد همسری داشته باشه که تنها نباشه. :)

وقتی هم همسری هست در کنارش, از بی توجهی همسرش حس تنهایی می کنه.

وقتی بچه ها بزرگتر میشند و بی نیاز از کمک والدین, بازم حس تنهایی می کنه.

تنهایی انتخاب من نبود.

اما یکبار یکی از مردای که متاهل بود و در خواست دوستیش رو رد کردم. بهم گفت خودتی که می خوای تنها باشی. :)

یعنی اگر با کسی باشی و هر چند نامناسب باشه. تنها نیستی?

یا تنهایی یه حفره تاریک هست که بعضی اوقات با روابط نادرست می خوایم بهش روشنایی بدیم. :/


اه اه فلسفی شد :)))

یعنی افکارم رو جویدم و در اخر همین رو تونستم در مورد تنهایی بگم? 


بزار یه جور دیگه در مورد تنهایی با هم حرف بزنیم.

اینبار تو هم حرف بزن , من سخنگوی تو که نیستم :)))


خوب من وجود دارم. توی کله وز خورده هم وجود خارجی داری.

پس در هست بودن جفتمون شکی نیست?

قبول داری?


:// هنوز نتونستم تجسمت کنم.

فرض می گیریم نیشت رو تا بناگوش باز نکردی و خندون خندون برام دست نگرفتیا و خوب خوب گویان خواستار ادامه بحثی که به نظرت فرح بخشه نیستی و عین بچه ادم قبول کردی :)


میریم ادامه بحث

تو هستی و منم هستم اما با هم نیستیم.

هر کی فقط برای خودش در حال حاظر هست


نخند هول می کنم:///


ببین به زبان ساده می خوام بگم چرا نمی خوایم با هم باشیم.

فقط بحث خواستنه

تو منو باید بخوای و دنبالم بگردی


باور کن زندگی اینقدرها هم سخت نیست همسری جان.

یعنی من برای رسیدن به یک زندگی خانوادگی باید کلی سختی بکشم :)

 انصافت رو شکر, ای جستجو نکننده :/


همسری باور می کنی الان دارم تمام سعی ام رو می کنم که وادارت کنم دنبالم بگردی?


یعنی همش حسرت می خورم کاش بهتر بلد بودم حرف بزنم که دنبالم بگردی


:)


همسری هیچ چیز اتفاقی نیست.

حتی قرار گرفتن من و تو هم در مسیر زندگی هم اتفاقی نیست.

برای اینکه من و تو به هم برسیم کلی اتفاق ریز و درشت باید زنجیر وار به هم وصل بشند تا من و تو بهم برسیم.


نمی دونم چرا حس می کنم بهم گوش نمی دی

شاید برات مهم نیست

دنبال چی توی جیبهات می گردی?

کلیدت نیست?

موبایلت?

????? 



کجا میری?

برگرد باید با هم حرف بزنیم.

من می تونم صد تا جمله با فعل هست بگم که هیچ معنی رو نرسونه.


الان کجایی واقعا?

اگر ذهنم نمی خواست اینقدر واقعی تجسمت کنه.

می تونستم بگم کجایی

اما سخته بگی, ادمای واقعی که نمی شناسشون. الان کجان?



من برای حرف زدن با تو در مورد بودنمون به یک تصویر احتیاج دارم اما تو هی تلاش می کنی محو بشی.


من هستم. 

من سخنگوی توی هستم که در تلاش برای محو شدنی.

پس به جای جفتمون حرف میزنم.

و فکر می کنم.

و بهت ثابت می کنم باید ما با هم باشیم.


دلایل با هم بودن ما دو نفر:

1) باید با هم باشیم. باید باید , امشب دوست دارم زور می گم می خواستی هی محو نشی :)))

2) دلیل دوم به خاطر اون لبخندی هست که از حرفام به لبات نشسته. عصبانیت من خنده نداره. فهمیدی :///

3) به خاطر اون کاناپه ای هست که روش نشستی و با اون پیژامه گشادت. هم از اون مدل کاناپه بدم میاد و هم از اون پیژامه گل و گشادت.

4) ایا سه تا سوراخ روی دیوار می تونه دلیل بودن ما با هم باشه?

5)چون فکر می کنم ما دو نفر کنار هم می تونیم از زندگی مون بیشتر لذت ببریم.

6) چون دوست های خوبی برای هم می شیم

7) چون قرار نیست من ادم خارق العاده ای باشم و کار عجیبی بکنم تا تو شیفته ام بشی.

8) چون قراره,  تو خارج تمام این افکار عجیب من. منو ببینی و بودنم رو باور کنی

9) چون قراره من یک غریبه در زندگیت نباشم.

10)چون قراره وقتی به این فکر می کنم دلیل بودن ما دو تا کنار هم چی می تونه باشه. همزمان با این فکر, به این فکر نکنم چه جوری پیدات کنم.

11) چون قراره به خودم و خودت اعتماد کنم و به حضورت کنار خودم ایمان داشته باشم.

12)چون مطمنم دل تو هم برام تنگه 

13)فکر می کنم با وجود همراه و همدمی مثل تو می تونیم لذت های بیشتری از زندگی رو با اشتیاق بیشتریو.با دید وسیعتری جستجو.کنیم.

14) زندگی ام با تو با وجود تفاوت هامون قشنگتره

15) خوابم میاد و دلم می خواد این لیست رو ادامه بدم. :)



اما مهمترین دلیل خواستنه. اینکه ما دو نفر همدیگه رو بخوایم .ما رو از هر چی دلیله بی نیاز می کنه

مخصوصا دلیل های که اخرش به یه تبسم خواب الود ختم بشه :)))))))


می بوسمت مو وز وزی من :*****

شبت خوش عزیزم

نظرات 1 + ارسال نظر
امین چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 11:11

لطفاً مورد 3 را بیشتر بشکافید. می‌شکافید؟

من از مبل راحتی بزرگا که خیلی هم بی رخیت هست بدم میاد. لم داده بود روی یکی از اون مبلا( همش همین تصویر می اومد توی ذهنم).
یه پیژامه مامان دوزم پاش بود. از این پیژامه بی نهایت گشادها. :)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد