صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

سلام همسر جان و بهترین دوستم

چیزی به اسم سکوت از سر اجبار به گوشت رسیده, اقای همسر.

دوستام دارن ازدواج می کنند. 

هر ازدواجی ایم یه سری مشکلات و حرف و حدیث مخصوص خودش داره.

می دونی همسری دوستم یه بچه بیشتر نمی خواست اونم یه دخمل ناز

اما همسر اینده اش گفته که باید یه پسرم بیاره. 

چراش بماند.


فقط می دونم دوستم فقط یه بچه می خواست حالا باید اینقدر بزاد تا پسر شه


برای من اما اینکه دینی ندارم مهمه. می ترسم بیای خواستگاریم و اینقدر خوب باشی که من نتونم از اینکه دینی ندارم حرفی بزنم.

می فهمی چی می گم همسری?

اونوقت شب تا صبح باید عبادتت رو تماشا کنم.

می دونی اقای همسر. برام هضمش سخته ایا بودن من غیر مذهبی در کنار همسر مذهبی درسته :///

عین چی رفتم رو ویبره.... 

دوستت دارم اما انگار همیشه یه موانعی هست.


منو باش از الان نشستم به پیش بینی :)))



نظرات 2 + ارسال نظر
عقاید یک دلقک پنج‌شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 18:38 http://19ed.blogsky.com

سلام .. مثل قصه های مجله ها و سریالا منتظر قسمت بعدیه داستانت با اقای تام هستم!
ببین ما ادما یه جای خالی ای تو زندگیمون هست که نباید خالی بمونه .. دین و دعا به هر روشیش اونو پر میکنه , حالا هر کی یه جور .. من قبول ندارم میگی دین نداری ..داری اما گمش کردی یا باهااش قهری یا گزاشتید کنج اتاقت اما داریش .. امیدوارم یکی از همین روزا بهش سر بزنی شاید خیلی چیزها عوض شه ..
اینا نه نصیحت دینی بود نه ارشاد! اهلش نیستم .. باهات احساس راحتی کردم ..

در مورد دین , زیاد حرفش رو نمی زنم.
از حوصلم خارجه :))
خواهش می کنم عزیزم :***

یه روز, یه اقای تامی وارد زندگیمون شد و حالا اون رفته و من موندم و یه تجربه گرانبها

اره منم جای خالی دارم. با خیلی کارا پرش می کنم.

هیچ کس چهارشنبه 27 خرداد 1394 ساعت 00:35

من بی دین نیستم اما در قید و بندش هم نیستم، یکی از نگرانیام همینه که همسرم بخواد در این موارد دخالت کنه، همینطور که یه عمر توی خونه مون زور برای نماز و روزه بوده.
تبسم کجای قصه ی پسر وایبریه اذیتت میکنه؟اگر آدم بیخودی بوده که قطعا بوده تموم شده و رفته و از زندگیت خوشبختانه خارج شده اما اگر از اشتباهاتی که در دیدارت کردی ناراحتی، مخم اینه الان یه تجربه ی ارزشمند به دست آوردی.
میدونم من چی فکر میکنم، اگر بخواهیم هی ظلمی! که بهمون رفته رو مرور کنیم و هی بدیهایی که اون آدم کرده هیچ وقت التیام پیدا نمیکنیم، به نظرم اما اگر روی اشتباهات و کم تجربگیهای خودم تمرکز کنم حالم بهتر میشه، میشه یه تجربه برای آینده.

می نویسم و خودمو خلاص می کنم :))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد