صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

نامه عاشقانه به اقای همسر در راه مانده

سلام اقای همسر بسیار عزیز

راستیتش فکر می کنم الان که سی رو رد کردم اگر یه روزی باهات مزدوج شم. قدر تو رو بیشتر بدونم تا زمانی که این ازدواج توی دهه بیست زندگیم صورت می گرفت.

اخه میدونی سخته رسیدن به تو

نه اینکه تو تحفه خاصی باشی خیر اصلا و ابدا اینطوری نیست.

بحث اینه که مردای این دوره زمونه  خیلی نمی دونن از زندگی چی می خوان.

خوب من عملا می گم می خوام زن زندگی کسی باشم.

دوست داذم با همسرم دوست باشم.

دو تا دوست صمیمی

بعد این جماعت تحفه که تعدادشون زیاده فقط کلمه دوست رو می شنوند و فقط می خوان دوست ادم بشن.

:////

خوب من دوست پسر به چه کارم میاد. هان :/

شدم مضحکه این جماعت والا

حالا یه دوستی داشتم یه تز قشنگی داشت.

می گفت باید به مردا فرصت بدی ببینی چی نقشی توی زندگیشون بهت بدن.

می خوان باهات دوست عادی باشن, یا دوست دخترشون باشی, یا همسر :)))

من که ترجیح میدم نقش گل توی گلدون رو داشته باشم. 

خیلی هم لذت بخش و معطر

حالا شما اقای همسر فکر کن من با اینهمه اما و اگری که توی وجود شما مردایت چه جوری باهات اشنا شم. و تو ایا حاظری منو به عنوان همسرت انتخاب کنی?

کلا سیستم مسخره ای هست میدونم.

من که فقط یه تز دارم در مورد شما مردا

مردی که بهم نزدیک میشه فقط می خواد مخمو بزنه :///

برای امشبت بسه, الان با افکارم حسابی عشق بارونت کردم.

تمام زوایای عشفم فرو کردم توی چشم و چالت :)))

بینا بیای خواستگاریم, صلوات

نظرات 1 + ارسال نظر
تراویس یکشنبه 8 فروردین 1395 ساعت 10:51 http://travisbickle.blogsky.com/

تزت رو کاملا قبول دارم

کلی تز داشت این نوشته
کدومشو?

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد