صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

سالهای دور از خانه :)

سلام مرد من 

منم تبسم , باز دلم برات تنگ شده بود و یادت کردم.

یاد مرد زندگیم رو

چقدر سخته اینکه بخوام دوست داشتن تو رو از خودم دور کنم و عاشقانه دوست نداشته باشم.

با خودم می گم تبسم جان, منطقی باش.

امان از منطق

ادم با عشق ازاد هست و بی عشق اسیر و در بند.

یه حس خوبی در قلبم دارم

مثل یه نور و روشنایی

منطق چیه عزیزم وقتی پای احساسات ادمی در میان هست?

منطق چیزیه که ادم به وسیله اون احساساتش رو پنهان و 

کتمان می کنه.

عشق چیه???

عشق گریه های مادر و خالمه وقتی به زندگیشون فکر می کنند و یاد زندگی می افتند که در اون عشقی نبوده.

عشق چیزیه که نمی خوام در زندگیم تبدیل به یک حسرت بزرگ بشه و بشه یه حفره بزرگ روی قلبم.

مرد من, به نظرت کار درستیه با 34 سال سن هنوز قلبم برات می تپه?

باید منطقی باشم و منطقی انتخاب کنم

:)) خدایا 

مرد زندگیم رو به تو سپردم

خدایا یه زندگی پر از دوست داشتن و عشق و احترام و.درک متقابل ازت می خوام.

خدایا از طرف من گونه های همسرم رو نوازش کن و بوسه های منرو سلامی کن و بر قلبش بنشون. :))

نظرات 1 + ارسال نظر
علی امین زاده دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت 17:27 http://www.pocket-encyclopedia.com

جسته و گریخته وبلاگ شما رو نگاه کردم.

به اینقدر عاشق بودن حسودیم میشه.

زنها همیشه عاشقند حتی اگر هیچوقت ازدواج نکند. حتی اگر مادر نشند.
زن یعنی عشق :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد