صدام کنید لیلا
صدام کنید لیلا

صدام کنید لیلا

داستان زندگی زنان امروز

چشم می گردونم بین تمام مردای دور برم.

تو بین شان نیستی

قرار بود شاهزاده سوار بر اسب باشی که در کتابها خونده بودم.

من اما قرار بود دختر منتظر داستان ها باشم.

اما مردای سرزمینم دیگه کتاب نمی خونند

دخترک منتظر داخل کتاب رو هیچ مردی نمی خواد

هر چقدر هم مهربون باشه و زیبا و دوست داشتنی.بازم فایده نداره

دخترک داخل کتاب اسیر شده

اما شاهزاده اسب سوار خیلی وقته که از کتاب داستان ها بیرون اومده و بجای گشتن دنبال دخترک در کتابها,

دنبال دخترک دیگری زیباتر و بروزتر  در تابلوهای رنگ و روغن می گرده.

انگار که برای شاهزاده سوار بر اسب فقط ظاهر رنگ و روغنی دخترک دیگر مهمه نه دل دخترک و صبر و سرزندگیش

اما کار برای شاهزاده اسب سوار مشکله

بین این همه دختر نقاشی شده کدوم انتخاب کنه?




شاید پاک شود این پست

سلام

سلام مرد جان

خسته ای???

خسته نباشید

من هم خسته ام و این عالیه 

یعنی یه روز پر از تلاش داشتم :)))

مرد لیلی

اینقدر خسته ام که توان نوشتن این نامه رو هم ندارم

اما دلتنگی ام بیشتر از خستگی هست:)))

زمانی که در اوج خستگی دلم پر زد برای دیدن کلماتی که نثار نبودنت می شن 

اومدم وبلاگم 

نوشتم و نوشتم

از خستگی های خودم و از تو که با لبخندی بر لب و سکوتی مدام گوشه ای ایستادی


عزیزم در حالیکه می نوشتم

خوابم برد

اما الان از جام بلند شدم و شروع کردم به نوشتن از دلتنگی 

:)) عزیزم جای تو در قلبم همیشه خالی بوده


شبت بخیر مرد من :***

اعتراف شبانه

خیلی چیزها هست که در زندگیم به اونها حسادت کردم

مثل حسادت به کسی که خیلی خوب می نویسه و ذهنش پر از معلوماته

مثل حسادت به لبخند زیبای زنی

مثل حسادت به زیبا و سنجیده حرف زدن فردی



اما امروز یه حس حسادت جدید تجربه کردم

حسادت به کسی که به واسطه جایگاه خانوادگی و زیبای که داره از نعمت توجه دیگران برخورداره و به راحتی می تونه کسی پیدا کنه که عاشقش باشه


خدایا شکرت به خاطر این حسادت جدید 

:***

سلام بر جانم :***

سلام عزیزم

از من برایم بگو????

از لیلی جان

از تبسم بر لب گذشته

از شادی متبسم

از من برایم بگو 

مرد من

از دختری بگو 

که نه دیدیش و نه شنیدیش و نه خوندیش

از من برایم بگو مرد من

از دختری بگو که منتظر شنیدن زندگی از لبان توست


سکوتت طولانی شده مرد من

بگذار من برات بگم 

دوست داشتنت همیشه جزی از وجودم باقی می مونه و بزار اعتراف کنم که امیدوارم همینجور که در چشم خودم زیبا هستم در چشم تو هم زیبا باشم. 


وقتی می گم زیبا هستم حس یکجور گناه می کنم مرد من

انگار یا به خودخواهی مبتلا هستم و یا به دروغ 

اما چه اهمیتی داره 

امروز خودم در ایینه نگاه کردم و بخاطر نعمت هوش و عقل و توانایی انجام امور زندگیم از خدا تشکر کردم.

بعد با خودم گفتم لیلی

قبلا در ایینه فقط خودت زیبا می دیدی الان در ایینه خودت می بینی و شکر گزار نعمت هوش و عقلت هستی.

:)))

خودخواهی پس از خودخواهیییی 

انگار که در وجود لیلی دل اندکی تواضع نیست.


راستی مرد من,  وقتی خودم را در ایینه دیدم

یه جمله خنده دار به خودم گفتم

گفتم لیلی جان چه بسیار افراد زیباتر از تو که به دنیا امدن و رفتن 

پس غره مشووووو

بعد نگاهی به خودم انداختم خداییشششش خیلی خنده دار بود مرد من

یه دختر تپلو و سبزه پوست, اشفته مو و خسته نگاه با چشای گود رفته از داخل ایینه زل زده بود به من و با حیرت می گفت به من می گی خوشگل???

بعد با اخم اضافه کرد 

متاسفمممم تپلو جان :)))

قبلا سطح دغدغه ات ذهنت بود الان قربون صدقه الکی برای خودت میری:))


منم به خودم در ایینه نگاه خسته تر از خسته ای کردم و گفتم

مرد من از من برام نمی گه

هیچوقت قربون صدقه ام نرفته

هیچوقت نگفته تو زیباترین توپولوی دنیای

تو با نمک ترین سبزه روی زمینی

حداقل حق دارم قربون صدقه خودم برم.

بلکه دلم باز شه



می بینی مرد من

اگر از من برام می گفتی

یه خودشیفته از خودشیفته های دنیا کم میشد

و یه تپلو سبزه دوست داشتنی در کنار عشقش به دنیا اضافه می شد.



دوستت دارم

شبت بخیر نازنینم :****

سلام عزیزم :))

سلام جان جانمان 

:))) اوه اقای همسر احتمالا این نامه از اون نامه هاست که تو نمی خونی 

آخه کی ساعت 5 و دوازده دقیقه بیداره :)))

عزیزم به نظرم حالا می تونم در نبودت در این ساعت پر خواب حسابی با نبودت معاشرت کلامی داشته باشم :))

عزیزم 

مدتهاست که برات می نویسم

می دونم اینکار عجیبه

اما خوببببببببب 

همه ما ادما منحصر بفردیم و کارهامون خاص خودمونه.

عزیزم 

مرد غرق خواب من

مدتهاست که نوشتم

از دنیای مجردیم

از دنیای خودم

اینکه چقدر بودن در کنار همسر, دوست, و بهترین همدمم که تو باشی برام لذت بخشه

این مدت بارها دلم همچین خورده خاکشیر شد. از فاصله های بینمون 

از نبودمون کنار هم

دلم خواست باشی و باشم

:))) عزیزم

بعضی روزها با خودم می گم این مرد کاغذی به رنگ جوهرکلماتی که نگاشته ام چقدر این مدت مونس ام بود در تمام نبودن هامون کنار هم

تمام نبودنت ها در کنار مرد موفرفری ام سپری شد.

با خودم مبارزه کردم

خواستم که تو باشی

دل کندم از بودن بی مفهوم در کنار ادمهای دیگه

که خیال همسری ندارن اما خیال پوچ بسیار

هیچ دلتنگی باور نکردم غیر دلتنگی های بین خودمون

و هنوز منتظرم که این انتظار برامون به سر بیاد.


دوستت دارم عزیزم :***

صبحت بخیر ;*****

سلام عزیز جانم :***

سلام عزیزم

سلام زندگی من

:)))

باید خدمتتان عرض کنم که ملالی نیست 

کلا ملال نیست 

سختی هست. مشکلات هست اما تاب تحملش هم هست

پس بدان ملالی نیست بجاش توکل هست.

و شکر گزار بودن :)))

امیدوارم چشمم روی حقایق وجودم باز شه و اینقدر نق نزنم چرا من اینجوری اونجوری ام :)))

وای باید اعتراف کنم یک نق زننده همیشه از نق زدن لذت می بره.

اگر بتونم لذت نق زدن در وجودم از بین ببرم عالیه :)))

وای همسری نمی دونی حرف زدن با تو.چقدر لذت بخشه.

من بشینم در کنارت و چای بنوشیم و حرف بزنیم و در کنار هم ببینیم و لذت ببریم و .....

کلا ملالی نیست:))))

اگر فکر کردی از دوریت ملالی هستی اشتباه کردی

درسته تو نیستی اما " امید وصال" هست :)))

همسرمممم 

بی زحمت یک حبه قند بهم بده

چای امروز بد جور پر رنگه 

خوابم گرفت

شبت دمنوش آرامش 

:*****



سلام مرد جانم :***

سلام مرد جان 

سلام مرد زندگی لیلی متبسم :))))

سلام ای نرسیده از راه 

خدایا هیچ مردی شرمنده زنش نکن که این موفرفری عزیز دل لیلی جان با این دیر کردش حسابی شرمنده بنده شده :)))

می دونی مرد من 

کلی برات نامه نوشتم

نامه سر بسته

نامه گشاده

نامه پر از تمبر لبخند

نامه بی ادرس

نامه تپنده و جهنده و خزنده و پرنده :)))

عشقم 

یکیش هم بدستت نرسید???

بعضی اوقات به نامه های فکر می کنم که واقعی واقعی ترن

نامه های از جنس کاغذ و.کلماتی از جنس جوهر

نامه های که بنویسم و بسپارم به دست شاخه های یک درخت که بدستت برسونه

:)))

اوه موفرفری همسرررر

مگر در این نامه ها چی می تونستم بنویسم???

اصلا می نوشتم مگر???

شاید می کشیدم

خودم رو و تو رو و بچه هامون رو در کنار یک خونه

با یک دریاچه و خورشیدی که بالای سرمون بود

چند درخت , و گلهای پنج پر

خودمون رو دست در دست هم و بچه هامون رو در حال بازی

دخترکمون بالای درخت هست خیره به خورشید

پسرمون کنار دریاچه و در حال اب بازی

زیر نقاشیم هم می نوشتم

نقاشی لیلی دل 35 ساله از کرج

برسد به دست مرد موفرفری عزیز :*****

سلام عزیزم :***

سلام عزیزممم

بشدت خوابم میاد و بین خواب و بیداری افکار مختلفی به سرم میزنه

چند سال دیگه هستی???


از زمان زدن این وبلاگ فکر کنم دو سال گذشته

دو سال دیگه چه اتفاقی افتاده???

چقدر این دو سالها همه شبیه هم هستن


همه بدون تو 

همه تو بدون من :)))

و تا اخر حیات مان ایا امکان داره اینگونه پیدا کنه?????

من برای حیات زندگی مان به اندازه کافی تلاش نکردم.

دست از خیلی مسایل نکشیدم.

و خودم رو صرف پرداختن به بیهوده گی ها کردم.

عزیز دل من 

من یک زندگی خانوادگی می خوام در کنار تو

توی که واقعی تر از هر واقعیتی باشی

توی که قدر بودن در کنار هم  , بودن با هم رو بدونی.

و منی که قدر لحظات رو بدونم


خدایا به امید تو

دوباره شروع به نوشتن می کنم

خدایا قبلا می گفتم همسرم موهاش فرفری باشه

خدایا الان می گم انسان باشه و بالغ و عاقل

:***

 همسرم می بوسمت :***

به امید یکی شدنمان

به زودی زود ;**********