-
سلام عزیزم :))
چهارشنبه 15 شهریور 1396 05:23
سلام جان جانمان :))) اوه اقای همسر احتمالا این نامه از اون نامه هاست که تو نمی خونی آخه کی ساعت 5 و دوازده دقیقه بیداره :))) عزیزم به نظرم حالا می تونم در نبودت در این ساعت پر خواب حسابی با نبودت معاشرت کلامی داشته باشم :)) عزیزم مدتهاست که برات می نویسم می دونم اینکار عجیبه اما خوببببببببب همه ما ادما منحصر بفردیم و...
-
سلام عزیز جانم :***
دوشنبه 13 شهریور 1396 00:38
سلام عزیزم سلام زندگی من :))) باید خدمتتان عرض کنم که ملالی نیست کلا ملال نیست سختی هست. مشکلات هست اما تاب تحملش هم هست پس بدان ملالی نیست بجاش توکل هست. و شکر گزار بودن :))) امیدوارم چشمم روی حقایق وجودم باز شه و اینقدر نق نزنم چرا من اینجوری اونجوری ام :))) وای باید اعتراف کنم یک نق زننده همیشه از نق زدن لذت می...
-
سلام مرد جانم :***
جمعه 10 شهریور 1396 03:03
سلام مرد جان سلام مرد زندگی لیلی متبسم :)))) سلام ای نرسیده از راه خدایا هیچ مردی شرمنده زنش نکن که این موفرفری عزیز دل لیلی جان با این دیر کردش حسابی شرمنده بنده شده :))) می دونی مرد من کلی برات نامه نوشتم نامه سر بسته نامه گشاده نامه پر از تمبر لبخند نامه بی ادرس نامه تپنده و جهنده و خزنده و پرنده :))) عشقم یکیش هم...
-
سلام عزیزم :***
چهارشنبه 1 شهریور 1396 21:52
سلام عزیزممم بشدت خوابم میاد و بین خواب و بیداری افکار مختلفی به سرم میزنه چند سال دیگه هستی??? از زمان زدن این وبلاگ فکر کنم دو سال گذشته دو سال دیگه چه اتفاقی افتاده??? چقدر این دو سالها همه شبیه هم هستن همه بدون تو همه تو بدون من :))) و تا اخر حیات مان ایا امکان داره اینگونه پیدا کنه????? من برای حیات زندگی مان به...
-
سلام جانا :)))
جمعه 13 مرداد 1396 22:33
جان جانم سلام عرض می کنم باید عرض کنم که لیلی روزهاش می گذره با تمام خوبی های که از نبود تو حاصل شده می گذرونه این روزگار رو :))) مرد من نبودت لیلی رو صبور کرده چشماش رو به زیبای ها باز کرده شکر گزار داده هاش کرده امااااااااااا دلتنگ ترش کرده برای مردی که با یک کت و شلوار خردلی توی پارک پا به پاش برقصه :))) مرد جانم...
-
سلام مهربانم :**
چهارشنبه 11 مرداد 1396 19:40
همسر عزیزم سلام می دانم کم پیدا هستم شرمنده عزیزترینم عزیزترین مرد زندگی من , هرزگاهی فکر می کنم به خودمون به خودمون دو تا همیشه شاکر هستم درسته ازدواج نکردم اما هیچوقت اجبار به ازدواج در خانواده پدری و مادری ام وجود نداشته. حتی ازدواج فامیلی هم نداشتیم زیاد پدر بزرگم از سمت پدری عاشق دختراش بود دخترا درس خوندن و...
-
سلام مهربانم
چهارشنبه 11 مرداد 1396 19:25
-
سلام عزیزم :****
دوشنبه 2 مرداد 1396 23:20
از تو به خود رسیدم ممنونم که عشقت باعث شد عاشقانه خودم دوست داشته باشم. :**** بهترین بوسه هایم بر لبانت جاودان
-
سلام عزیز دل تبسم :***
جمعه 16 تیر 1396 23:10
اخ عزیزم می دونی کاش یکبارم شده تو بهم سلام می کردی مثلا می گفتی سلام تبسمی :))) اما خوب با دو تا بوسه و سه تا کرشمه بهت ارفاق میدم و بازم من بهت سلام می کنم چیکار کنم یه موفرفری که بیشتر ندارم :))) سلام موفرفری جانم :**** سلام عزیزم کاش بودی و سر گردونی نبود کاش بودی و دلتنگی نبود کاش بودی و این یادداشتها به شکل دیگه...
-
از من بپرسی????
جمعه 16 تیر 1396 00:18
سلام مرد عزیز من :*** اگر از من بپرسی, دختر خندونی که دارای کوله بارت رو می بندی, این وقت شب مقصدت کجاست? نگاهت نمی کنم و همینطور که به پروانه ابی رنگی که به بزرگی ابی ترین ابی اسمونه و نشسته روی موهام فکر می کنم. جوابت رو میدم که دارم میرم , سیب بچینم :))) شنیدم که فصل برداشت سیب هست و انگاری کسایی رو برای برداشت سیب...
-
سلام نازنین مرد :**
جمعه 2 تیر 1396 23:37
سلام نفسم امروز ساعت پنج صبح بلند شدم و رفتم سراغ وبلاگم ,تا مثل همیشه برات بنویسم اما دو خط بیشتر ننوشتم که طاقتم طاق شد و دیگه ننوشتم. :))) باید اعتراف کنم از زور خواب داشتم می مردم. بدنم خواب احتیاج داشت خوبببب رفتم لا لا کردم و عشق نویسی ام رو گذاشتم برای بعددد :))**** عزیزم, مرد زندگی من می دونم که باید واقعیت...
-
زن نامرئی
شنبه 27 خرداد 1396 23:53
سلام عزیز دلم :))) بزار برات امشب از زمان نوجوانی ام بگم. یادمه اون روزها بزرگترین دقدقه زندگیم دستیافتن به کتابهای جدید و مطالعه اونها بود. بیشتر پول توجیبی ام صرف خرید کتاب می شد :)) یکروز کتای خریدم به نام" مرد نامرئی " بگمونم. داستان مردی که نامرئی می شد. این داستان سالها سالها سالها مدام در ذهنم تکرار...
-
سلام جانم
چهارشنبه 24 خرداد 1396 23:33
سلام نازنین مرد تبسم :)) عزیزم دو سال از زمان ایجاد این وبلاگ گذشت. دو سال گذشت :))) کم کم دارم به اخرای دهه چهارم زندگیم نزدیک می شم. یه چهار سال دیگه می شه چهل سالم . تبسم 40 ساله :))) و از تمام این زندگی , دلنوشته هام برای تو مونده نازنین مرد تبسم. عشقم, زندگی من , روزها می گذرند و من هنوز هم منتظرم. انتظار :)))...
-
سلام جانم, که به لب اوردی جانم را :)))
یکشنبه 21 خرداد 1396 23:01
سلام اقا جان خوبی,??? من عالی عالی عالی ام حال مگر از این بهتر می شود که بانوی توی باشم که به احوال خویش مشغولی بی خبر از دلی که در سینه تبسم می تپد. دلی که پای می کوبد و دست می جنباند و با تمام ریتم های اهنگ های دیوانه وار دنیا, ناشیانه ترین رقص عالم را نثار جان تو می کند. :))) اوه اقا جان, اقا جانم جانت به بلای چون...
-
سلام عزیزم. :****
شنبه 20 خرداد 1396 21:45
مرد زندگی من سلام من یک زنم, مثل تمام زنهای دیگه خوشحالم هرزگاهی و شاکر :)) و بسیار دلتنگ و کمی لجباز و بسیار دوزاری کج :))) عزیزم , قدر لحظه لحظه زندگیم رو ندونستم اما باز هم شکر آزادم آزاد در اندیشه و رفتار و.... و آزادم در اینکه خیال پردازی کنم و خودم رو کنار تو تصور کنم. :))) خدایا شکرت در اینکه با وجودیکه کسی در...
-
سلام عزیزم
جمعه 19 خرداد 1396 23:42
سلام مرد زندگی تبسم تمام کلماتی که نثار دلم و دلت می کردم رو مثل یک راز درون دلم نهان کردم به این امید که شاید اگر از تو ننویسم تو به زندگیم قدم بزاری. برات ننوشتم و وبلاگم رو برای مدتی غیر فعال کردم تا شاید تو بیایی. ترسیدم که مبادا جادویی کلمات نوشته شده مانع رسیدن من و تو بهم باشه :)) عزیزم در این مدت دچار بیماری...
-
تو
شنبه 26 فروردین 1396 21:47
اینکه در مورد تو و عشقمون بنویسم وحشتناک بود. وحشتناکترین کاری که می تونستم تصور کنم که قادر به انجامش هستم من نیازی به رویا نداشتم. بودن ما دو نفر کنار هم هیچوقت نباید تبدیل به یک رویا می شد. اما مدتهاست که دارم به شکل بی رحمانه ای در مورد خودمون می نویسم. و قهقهه می زنم می خندم و تبسمی رو تصور می کنم که بین ما دو تا...
-
لحظه آشنایی
چهارشنبه 23 فروردین 1396 22:13
سلام عزیز مرد من هر بار که به تو فکر می کنم لحظه آشنایی خودم و تو رو تصور می کنم. یکبار خودم رو می بینم در حالیکه کفشام رو از پام در اوردم; دارم در پارک روی اسفالت داغ پیاده رو پارک; راه می رم و تو در حالیکه روی نیمکت پارک نشستی و دستات رو داخل هم قلاب کردی بهم زل می زنی و من ناگهان چشام باز می کنم و تو رو می بینم و...
-
سلام
دوشنبه 21 فروردین 1396 22:18
مطلبی نوشتم پاک کردم :))) هوممممممم می دونم دارم تغییر می کنم دهه چهارم زندگی را دارم سپری می کنم 35 سالگی :))) درست در وسط دهه چهارم زندگی ام هستم. زندگی نمی دانم زیبای نور رنگ سفیدی بیماری کالری دوست خوابیدن ورزش عشق نوشتن کتاب تبسم قهقهه خنده حس گناه حس شرمندگی خانواده دنیا گشتن بو گل ادم های خاص مرد من بوسه خود...
-
خواب :))
شنبه 19 فروردین 1396 01:16
سلام خدای افریننده خواب و موفرفری :))) خدا جونم سلام توی رختخواب خوابیدم و بی خوابی زده به سرم سعی می کنم چشام رو ببندم و دعا کنم اما تصور ات مختلف یورش میارن به ذهنم و هر چند ثانیه یه تصور جدید با یک تصویر جدید جایگزین تصور قبلی و تصویرش می شه. تمام سعی ام رو می کنم تا حداقل یک دعا هم شده بکنم. می گم خدایا خودت پشت و...
-
سلام عزیزم
جمعه 18 فروردین 1396 02:19
مرد خوب من سلام مدتهاست که دس از خیالت کشیدم. :))) لجبازی کردم تا جای خالی خیالت رو با وجود واقعی ات پر بشه تا ابد که نمی شد گوشه دلم خالی بمونه ???? می شد نه والا نمی شد :))) می خندم و شکر گذاری می کنم و مدام امیدوار و نا امید می شم. و هرزگاهی بی رحمانه در موردت نظر قاطع صادر می کنم :))) و در عالم خیال پناه می برم به...
-
دو سال :))
چهارشنبه 9 فروردین 1396 02:33
سلام مرد مو فرفری من :)) عزیزم , مرد من مادرم معتقده اگر تا دو سال دیگه به هم نرسیدیم دست از این عشق بردارم و بی خیال دنیای دونفره بینمون بشم. :))) مامان می ترسه بیماری من به خاطر غم و غصه ناشی از تجردم باشه. اما من که شکر گذارم و تا می تونم به بزرگی خدا پناه می برم. نمی دونم والا :))) شایدم در درونم یه غم پنهان هست...
-
1,2,3....
یکشنبه 29 اسفند 1395 23:29
یک. دو. سه. امتحان می شه امتحان می شه امتحان من هیچوقت دانش آموز خوبی نبودم. اما اینقدر خیالباف بودم که فکر می کردم. یکشبه می شه ره صد ساله رو رفت و تمام مطالبی رو که در طول سال نخوندم در شب امتحان بخونم و نمره خوبی بگیریم همین خیالات باعث شد هیچوقت دانش آموز خوبی نباشم عزیزم. همسر جان چی باید بگم ??? :))) بلاخره به...
-
نصفه شبه همسرم..... این نامه برسد به دست همسرم
شنبه 28 اسفند 1395 00:11
عزیزم الان نصف شبه و من باز بی خوابی به سرم زده. نمی دونم حالم خوب میشه یا نه? بیماری رو همه می گیرن و منم مثل همه. فقط اینکه یادم رفته بود منم می تونم مریض بشم. :))) عزیزم کمتر میام باهات حرف میزنم. این روزا بیشتر با خدای خودم حرف میزنم تا با تو :)) حرف زدن با خدا ارومم می کنه اما امان از حرف زدن با تو :)) با تو که...
-
سلام مرد جانم :)))
سهشنبه 24 اسفند 1395 22:01
سلام مرد جان حالم خوب است??? نمی دانم تا تقدیر و سرنوشت برایم چه در نظر گرفته باشد.
-
تمام این مدت :)
دوشنبه 23 اسفند 1395 00:14
سلام مرد من :)) تمام این مدتی که با تو در این وبلاگ حرف زدم. عشقی در وجودم شعله ور شد. دلم می خواست یک روز این عشق روزی به واقعیت تبدیل بشه و من در واقعیت کسی در زندگیم داشته باشم. اما این چند روز اتفاقی در زندگیم افتاد که باعث شد فکر کنم شاید تمام سهم من در دنیا از عشق به همسر و شریک زندگیم, همین وبلاگ باشه و بس....
-
زیباترینم خدایم ممنون ام ازت
سهشنبه 17 اسفند 1395 20:42
خدای زیبای من سلام الان که این نامه رو برات می نویسم چشام پر از اشکه و ته گلوم پر از بغض :))))) هر کاری می کنم از این بغض خلاص نمی شم و مدام اشکام ازام جاری میشه :)) خدایا شکرت همیشه فکر می کردم بدترین اتفاق می تونه در زندگی این باشه که عاشق نشی و بمیری. خدایا شکرت از دیروز دارم مدام گریه می کنم. خلم دیگه :)) زندگی...
-
سلام عزیزم :***
دوشنبه 16 اسفند 1395 20:57
سلام عزیزم :*** مرد من سلام حالت خوبه چه خوب که این مدت در دلم بودی بدون بود تو هیچوقت طعم دوست داشتن رو نمی چشیدم. خدا رو شکر که دلم رو با تو آشنا کرد چقدر وجودم در کنار تو سیراب شد :********
-
سلام عزیزم
جمعه 13 اسفند 1395 00:04
سلام محبوبم ارامش چیز عجیبیه مرد من :)) از وقتی توکل رو در زندگیم معنا کردم. ارامش عجیبی در دلم رخنه کرده :))) دوستت دارم مرد من تو هم برای رسیدن به تبسمت توکل کن :)***
-
کلمه
پنجشنبه 12 اسفند 1395 06:28
تو که حتی خیلی کلمات رو زندگی نکردی. چه جوری ادعای زندگی داری?