-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 دی 1399 00:41
دلتنگی و خنده به لب
-
همسر من بهترین دوستم
دوشنبه 24 آذر 1399 23:54
سلام :) حال من خوب است خنده ای بر لب و.....
-
عزیزم، نامه برام بنویس .
شنبه 22 آذر 1399 22:58
برات چند ساله دارم می نویسم. چندبار متهم ت کردم که سواد خواندن نداری. چند بار متهم ت کردم به نبودن.زنده نبودن. و هر بار تو بودی که متهم شدی به کم کاری. اما حقیقتش تازه امروز فهمیدم . مهم نیست چند تا نامه می نویسم. مهم این هست ایمان داشته باشم نامه ای از جانب تو دریافت می کنم. و هیچوقت انتظار نامه ای از سمت تو رو...
-
تو برام نامه بنویس
شنبه 22 آذر 1399 22:25
نزدیک ۴۰۰ تا نامه برات نوشتم. اینبار تو برام نامه بنویس .
-
چی می تونه از عاشقانه های دو نفر خسته کننده تر باشه؟
شنبه 15 آذر 1399 00:31
همسرم بهترین دوست من سلام. عاشقانه نوشتن و خواندن اون برای بقیه خسته کننده و ملا ل آور هست. حق میدم بهت اگر خوندن این نوشته ها ،خسته ت کنه. خودمم عاشقانه نمی خونم اهل عاشقانه نوشتن هم نیستم. اینایی هم که می نویسم از سر دلتنگی هست وگرنه من کجا و شعر و شاعری و عاشقانه نوشتن کجا؟ می بینی عزیزم،از دست خودم همیشه در عذابم....
-
همسر من بهترین دوستم
جمعه 14 آذر 1399 00:44
سلام سلام به کسی که شجاعت زند گی داره . امروز نقاشی کشیدم. خندیدم و پرچم خودم رو با شادی تکون دادم امروز برای اولین بار گفتم ،من خودم رو دوست دارم. گفتنش عجیب بود. و برای بار چندین هزاروم، وسوسه شدم بیام اینجا برای همسرم بنویسم. وقتی به واژه همسر فکر می کنم تنها واژه ای که هم تراز با اون به ذهنم میاد،دوست هست. همسر من...
-
۱۱ آذر ۱۳۹۹
سهشنبه 11 آذر 1399 22:31
روزمرگی های لیلی احتیاج به بغل دارم. اونم توی این کرونایی. تبدیل شدم به یه آدم بی حوصله :)
-
اول اذر1399
شنبه 1 آذر 1399 20:41
چرا باید از غم بنویسم؟ درسته ناراحتی لیلا اما بگذر از تمام روزهای که دلت می خواست مادر بشی و نتونستی. بگذر از تمام روزهای که به فکر یه همسر در زندگیت بودی و نشد. نشد لیلا به همین راحتی و خوشمزگی :)) لیلا، می دونم دلتنگش هستی دلتنگ مردی که براش می نوشتی اما ننویس ننویس چون باز باور می کنی که کنارت نشسته و داره نفس می...
-
من 38 ساله شدم
پنجشنبه 29 آبان 1399 21:39
29 آبان 1399 من این زندگی رو نمی خواستم می خواستم ازدواج کنم بچه دار شم و بچه هام رو بزرگ کنم تمام سعی م رو کردم که موفق شم ازدواج کنم اما نشد مرد من نشد و من 38 ساله شدم
-
3 آبان 99
شنبه 3 آبان 1399 22:25
3 آبان 99 مردمن حقیقتا ترسیدم ترسیدم که پیر بشم و تو همچنان فقط یه خیال در ذهنم باشی بدون بوسه ای یا آغوشی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 مرداد 1399 23:45
تو دوستم داشته باش
-
سلام محبوب من
شنبه 24 خرداد 1399 01:01
مشکل از من است که تو خواندن نمی دانی چون من آموزگار خوبی نبودم. و همچنان دوستت دارم اما معقولتر
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 فروردین 1399 00:16
سال نو شما دوستای خوبم مبارک
-
11 اسفند 1398
یکشنبه 11 اسفند 1398 22:52
مرد من سلام 4 سال از وقتی که شروع کردم برات نامه نوشتن می گذره. و تو هنوز به زندگی م نیومدی. دوستت دارم عزیزم می دونم کم حرف شدم و حرفی نمیزنم. می دونم دنیام شده سکوت می دونم.... اما هنوز امید دارم :) یه سوالی دارم ازت عزیزم تو از اینهمه نیومدن خسته نشدی؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 خرداد 1398 18:56
قسمتی از قلبم بود. درست دورترین و عمیق ترین قسمت قلبم. براش نامه می نوشتم. هرزگاهی با خودم می گفتم یعنی یک روز میشه نامه هام رو بخونه؟ اما بعد به این نتیجه رسیدم که سواد خوندن نداره، یعنی امیدوار بودم که هیچوقت نامه هام رو نخونه، چون اینطور نبودش در تمام این سالها توجیه می شد اما تازگیا به این نتیجه رسیدم سواد دیدن...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398 20:26
دوستت دارم دوستتتتتتتتتتتتتتتتت دارم
-
17راردیبهشت 1398
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398 01:06
17 اردیبهشت 1398 اینکه اینجا چیزی نمی نویسم به این معنا نیست که اینجا رو فراموش کردم. به این معناست که کسی در زندگیم نیست . به خودم قول دادم اگر مرد زندگیم رو یافتم، اینجا اعلام کنم. خیلی وقته نبودم و واقعا دلم برای مرد زندگیم تنگ شده و همینطور دل اون برای من، تنگ شده. :)
-
سال 1398 مبارک
چهارشنبه 29 اسفند 1397 05:26
-
خدایا به نظرت الان چیکار کنم؟
جمعه 10 اسفند 1397 21:24
سلام خدای خرد خدا جانم. به نظرت الان چه جوری، دستم رو بگیرم روی زانوم و بلند شم؟؟ خدایا دوباره به لیلی توان بده، تا بلند شه و دنبال همسرش بگرده :)) خدایا لیلی خسته است از گشتن و نیافتن. خودت بهتر از هر کسی می دونی به هر کاری که میشد و عاقلانه بود دست زدم. و همواره تو رو در تمام مسیرهای که می رفتم شاهد گرفتم. شاهد...
-
دلم می خواد ذهنم رشد کنه
جمعه 10 اسفند 1397 19:13
دلم می خواد ذهنم رشد کنه. من آدم باهوشی هستم. اما بی نهایت، بی فکر زندگی می کنم. کاملا از روی احساسات زندگی می کنم. برای اینکه جز قشر بالای جامعه باشی، تفکر منطقی لازمه. نه تفکر منی که 80 درصد احساسی عمل می کنم و 20 درصد واقع گرایانه :)
-
روزهای آخر سال
پنجشنبه 9 اسفند 1397 19:56
سلام همسر عزیزم دیگه برام مهم نیست. موهات صاف باشه یا فرفری دیگه اینا برام مهم نیست. راستش خیلی وقته، اینجور مسائل اهمیتش رو از دست داده برام :) نمی دونم شاید خیلی سادگی هست. باور خیلی از حرفا اینکه می گن دوستت دارم. :) امروز خیلی عصبانی بودم. نوشتن، دیگه آرومم نمی کنه باز هم خدا رو شکر می کنم خدایا شکرت :)) خدایا...
-
سلام عزیزم
پنجشنبه 4 بهمن 1397 04:43
صبح زود از خواب بیدار شدم. وقتی از خواب بلند شدم. یادم افتاد که دیشب برای دو تا موضوع گریه کردم. با خودم گفتم، لیلی به خاطر چی گریه کردی؟ اینکه با خوابیدن مشکلاتت برات کمرنگ بشه عالیه. یادم افتاد که دوستام دارن میرن قشم و من نمی تونم باهاشون برم. دلیل دوم تو بودی مرد موفرفری من حرف زدن با تو حتی از حرف زدن با آدم فضای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 بهمن 1397 22:33
امروز بیشتر از همیشه به این نتیجه رسیدم که این وبلاگ رو هیچوقت نشان موفرفری ندم. و اینجا رو برای خودم نگه دارم. امروز بزرگترین اشتباهی که می تونستم مرتکب شدم و داستان موفرفری رو برای یک موفرفری تعریف کردم. می تونم بشینم و با خودم هزار تا فکر کنم که اون چی ها در موردمم، فکر کرد؟ اما خوب چه اهمیتی داره مهم این هست که حس...
-
دیگه کار از سلام گذشته عزیزم
سهشنبه 18 دی 1397 23:02
عزیزم دیگه کار از سلام گذشته و فقط شب که میشه بهت شب بخیر می گم. چشمام رو می بندم و فکر می کنم چقدر خوب بود که دستت رو دور کمرم حلقه می کردی و تا صبح گرمای وجودت رو کنارم حس می کنم. :) دوستت دارم به همین سادگی :) 18 دی 1397
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 آذر 1397 01:13
شبت بخیر عزیزم :**
-
319 نامه
شنبه 10 آذر 1397 05:48
چرا فکر می کردم هزار بار نامه برات نوشتم؟ همش 318 تا نامه برات نوشته بودم. این نامه 319 هست :) سه سال از شروع نامه نوشتن ها گذشته. حالا من دیگه من جوانی 33 ساله نیستم. من 36 ساله شدم :)) خوب هنوز هم حس می کنم جوان هستم. دلتنگتر و کمی خسته ام. نا امیدی، تنها چیزیه که جرات داشتنش رو ندارم. می ترسم ناامید بشم. و من فقط...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 آذر 1397 22:29
جای خالیت رو، روی لبام حس می کنم دوستت دارم ها بوسیدن ها بین لبانم و لبانت گم شده 9 آذر 1397
-
سلام همسر عزیزم
جمعه 9 آذر 1397 21:27
خیلی وقته برات ننوشتم همیشه به تو و خانواده ای که می تونستم داشته باشم فکر می کنم. به اینکه می تونست داستان زندگی ما یک داستان مشترک باشه نه اینکه هر کدوممان جدا از هم و با داستانی جدا زندگی کنیم. داستان زندگی :) بعضی اوقات به بچه هامون فکر می کنم. اینکه اصلا دوست ندارم به جای اونها تصمیم بگیرم و تکلیفشان رو انجام...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 آذر 1397 23:47
خسته ام عزیزم :)
-
قرار بود یک دوستت دارم ساده باشی
دوشنبه 21 آبان 1397 00:30
قرار بود بیام بنویسم دوستت دارم و برم به خوابم برسم :)) اما بعد یاد خنده ات افتادم :))) یادته که وقتی داشتم روی جدول کنار جوی آب راه می رفتم. داشتم می افتادم و دستم رو گرفتی؟؟؟؟ برگشتم نگات کردم یک کت و شلوار رنگ روشن پوشیده بودی.. قلبم داشت تند میزد و مردمک چشام از ترس گشاد شده بود. دستت رو محکم گرفته بودم. کنارم...